۱۳۸۷ خرداد ۴, شنبه

سردار زارعی؛ کاندید ریاست جمهوری آیت اله اصدق الواعظین





24 می 2008
سردار زارعی؛ کاندید ریاست جمهوری!!
از مجموعه ماجراهای دکتر آیت اله استاد اصدق الواعظین
- قسمت هفتم

دکتر آیت اله اصدق الواعظین از همان دوران نوجوانی که تازه عمامه به سر گذاشته و در پای منبرها بطور ایستاده روضه میخواند (پامنبری)، علاقه زیادی به مسئله و احکام شرعی صیغه داشت. در واقع این علاقه از زمانی شروع شد که یک آخوند واعظ که توسط یکی از مومنین معتبر و متمول، از قم برای ماه محرم دعوت شده بود، موعظه یکی از روزها را به مسئله صیغه و فوائد آن؛ بخصوص در جلوگیری از فساد اجتماعی و گمراهی جوانان اختصاص داده بود. دکتر اصدق پذیرفته بود که راه حل مشکل روابط زن و مرد در جوامع امروزی و تنها راه برای مبارزه با فساد اجتماعی بخصوص در بلاد کفر، فقط صیغه است. و از همان زمان به بعد شیخ اصدق آن زمان و آیت اله دکتر اصدق الواعظین فعلی، خود را موظف دیده بود که خطبه و دستورالعمل و احکام صیغه را یاد بگیرد و مومنین را به مومنات برساند. البته این کار خیرات دنیا هم دارد و دستمزد دریافتی برای جاری کردن خطبه صیغه، مبلغ قابل توجهی است. او حالا خود را در زمینه صیغه و احکام و انواع آن صاحبنظر و مجتهد میداند. وقتی داستان دستگیری سردار زارعی پیش آمد و یکی از اتهامات او داشتن رابطه نامشروع همزمان با شش زن در یکی از خانه های فساد عنوان شده بود، اصدق همواره از سردار دفاع کرده و میگفت که او حتما آن زنها را از قبل صیغه کرده و این حق او بوده و بر اساس احکام امام خمینی، جرمی واقع نشده است. او حتی معتقد است که در صورتیکه سردار زارعی خطبه صیغه را هم نخوانده باشد، میتواند بعدا قضای آن را بجا بیاورد و نباید از بابت بودن با آن زنها او را محاکمه کرد. او معتقد است که کسانی که این پرونده را دنبال میکنند در واقع هدفشان کوبیدن احمدی نژاد و بی آبرو کردن دولتش است.
چند روز پیش، صبح اول وقت که اخبار مربوط به اتهامات و دستگیری و بقیه قضایای سردار زارعی را پیگیری میکرد، در این مورد به رئیس دفترش گفت:
- برادر دکتر شعبانقلی توجه بفرمایید که ما نباید گول تبلیغات رسانه های استکباری را در این مسائلی که واقع شده بخوریم. این سردار زارعی، مومن خودساخته ای است. دقت بفرمایید که ایشان قبل از پیوستن به سپاه یک دفتردار توسری خورده بوده. مثل خود شما که یک بسیجی توسری خورده بودید و مثل بنده که یک آیت اله توسری خورده بودم. خود شما در خدمت روحانیت مدارج ترقی را تا گرفتن دکترا طی کردید. ایشان هم همینطور. اما متاسفانه به نوشته رسانه های امریکایی داخلی:
گفته مي شود بيش از شصت ساعت از سردار زارعي فيلم برداري شده است اما با اين حال آنچه مورد اتهام بوده مجموعا ‏‏36 ساعت است که طي آن سردار زارعي 6 زن برهنه را وادار به اداي نماز جماعت کرده است. برخي از اين زنان و ‏دختران با اشاره به اينکه بر اثر "اجبار سردار زارعي" به اين کار ها تن داده اند، گفته اند سردار از آنها مي خواسته به ‏انجام اموري غير عادي دست بزنند که برهنه در صف نماز ايستادن از آن جمله بوده است.
با توجه به اینکه ایشان از یاران دکتر احمدی نژاد هستند، به تصور بنده این رسانه های اصلاح طلب اینجوری دارند توی سر برادر دکتر احمدی نژاد میزنند. وگرنه مگر بقیه سرداران گرامی چکار میکنند؟ خوب صیغه یک فعل شرعی است. اصلا یک عبادت است. هرچه بیشتر انجام شود، ثواب بیشتری دارد. حالا چه فرقی میکند که یک ضعیفه بوده یا شش ضعیفه. صیغه محدودیت ندارد و عده هم ندارد. آن ضعیفه ها هرکس که بوده باشند، در صورتیکه در عقد مومنین نبوده باشند؛ که نبوده اند، صیغه کردنشان به هر تعداد شرعی است. ایشان هم مثل بقیه مومنین معتقد به نظام، حق دارند همزمان حتی تا بیست و سی ضعیفه را صیغه کرده و از همان کارهایی که ایشان کرده بکنند. مسائل سیاسی را نباید با مسائل شرعی قاطی کرد. به نظر شما اینطور نیست؟
- واله حاج آقا در مورد سردار زارعی حق با شماس. اما تا اونجا که ما شنیدیم مردم میگن این برادر دکتر احمدی نژاد درسته که سواد درس و حسابی نداره اما در واقع خودش هیچکاره است. میگن او فقط دستورات ولی فقیه را انجام میده. میگن اصلا به گروه خونش نمیخوره که بخواد مشکلات اقتصادی یک مملکتی را حل بکنه. میگن پریروزا در یک سخنرانی در رابطه با کمبود و گرانی شکر، گفته که مردم نیازی نیست شکر بخورند. همین که ایشان شکر میخورد کافی است. گفته که مردم بهتره که خرما بخورند که هم انرژی داره و هم هسته داره و اینجوری کمک میشه به مبارزات مربوط به انرژی هسته ای. اما خوب، چون بزرگترا نمیخوان که مردم گناه این گرونی و بدبختی ملت را به گردن "آقا" بندازن، اینه که این بدبخت رو جلو میندازن.
دکتر اصدق که اصلا انتظار شنیدن این حرفها را نداشت، شگفت زده و با حالت نیمه عصبانی به او گفت:
- بیخود گفته اند. شما هم نگو مومن. نگو. زبانت را گاز بگیر. شوخی هم نکن. با مقدسات که نمیشه شوخی کرد. به من و شما نیامده که در باره ولی فقیه اظهار نظر کنیم. بخصوص اینکه بعد از این قضیه درآمدن نام مجاهدین از لیست تروریستی، ما هم مثل برخی دیگر از "آقایان" به فکر هجرت به غرب هستیم. اگر کسی این حرفها را از شما بشنود آینده ما به خطر می افتد. اتفاقا حالا باید بیشتر از قبل در خط ولی فقیه باشیم زیرا برای خارج کردن ارز باید بانکها از ما حساب ببرند.
- ولی حاج آقا، آخه احمدی نژاد که کاره ای نیس. فقط دکتره. مثل من که دستورات شما را انجام میدم، اونم دستورات ولی فقیه رو انجام میده.
- اشتباه میکنی مومن. اشتباه فاحش میکنی. احمدی نژاد رئیس جمهوره. بنده و جنابعالی نان ولایت فقیه را میخوریم. باید سیاست های ولایت فقیه را هم دنبال کنیم. ما هم باید توی سر برادر دکتر احمدی نژاد بزنیم. آن خاتمی چاچول باز متقلب یک حرف خوبی در قضیه قتلهای زنجیره ای زده است و آن اینکه "ولی فقیه خط قرمز نظام است". شما چرا سیاست یاد نمیگیری. آنوقت میخواهی که من کمکت کنم که در لندن خانه بخری. اقلا صبر کن پایمان به لندن برسد و قضیه هجرت به سرانجام برسد آنوقت تا میتوانی از این حرفها بزن. اصلا آن موقع لازم است از این حرفها بزنی که بگوییم ما هم مخالف نظامیم. شاید هم شدیم سفیر فرهنگی اصلاح طلبان و با اینهایی که حالا دارند این کارها را میکنند همکار شدیم. هم فال است و هم تماشا. شاید هم باعث بشود بعد از پایان نظام ما دوباره به عنوان رهبران هوپولزیسیون برگردیم و شورای انقلاب بشویم.
- هوپولزیسیون نه حاج آقا. اپوزیسیون.
-همان که تو میگویی. اگر بزرگان میگویند اشکالات از احمدی نژاد است، ماهم باید همین را بگوییم. لابد یک صلاح و مصلحتی در این است. فردا او برود یکی دیگر بیاید باز هم اشکالات از آن فرد تازه آمده است. جمهوری اسلامی یعنی همین دیگر. یعنی یک رئیس جمهور متغیر و توسری خور باشد که جور ولی فقیه دائم العمر را بکشد.
- ولی حاج آقا اینجوری که مشکل مردم حل نمیشه. گیرم که شما میگید تقصیر احمدی نژاده. او که قبول نمیکنه. ماشااله روش از من صدبرابر بیشتره. به قول بی بی سی:

آقای احمدی نژاد در آستانه روزی که وزیر بازرگانی او به دلیل گرانی قرار است در مجلس شورای اسلامی به نمایندگان توضیح دهد اظهار نظر می کرد. وی که اغلب مشکلات اقتصادی را به گردن عواملی خارج از کنترل دولت می اندازد گفت: "به دلیل گرانی هایی که در بعضی بخش ها اتفاق افتاد، وضعیت فعلی آن چیزی که می خواهیم نیست و فشارهایی در بعضی بخش ها به مردم وارد می شود."
اما وی بلافاصله افزود: "در مجموع قدرت خرید مردم در سه سال اخیر افزایش یافته و وضع دهک های پایین (هر دهک ده درصد) بهبود یافته است. عواملی خارج از اراده دولت وارد شدند که تلاش می کنیم مهار شود."
دکتر اصدق لبخندی میزند و میگوید:
-این را میگویند شاگرد مکتب ولایت فقیه. شما هم باید از ایشان یاد بگیرید. آن سردار زارعی هم باید همین سیاست را دنبال کند و از ایشان بیاموزد. اگرچه که فکر نمیکنم مومنین و دوستان سردار اجازه بدهند که مغرضین مشکلی برایش درست کنند. ما به مومنینی نظیر ایشان بیش از اینها احتیاج داریم. کسانی نظیر ایشان باید باشند تا ما بتوانیم در صورت لزوم هجرت کنیم. اصلا بهتر است که ما سردار زارعی را برای بعد از دکتر احمدی نژاد کاندید ریاست جمهوری کنیم.
- دم شما گرم حاج آقا. بهترین پیشنهادی که میشه داد، دادید. هم صلاحیتش را داده و هم سوادش را داره و هم سابقه ش را داره. بهتره که خودتون این موضوع را به ولایت فقیه پیشنهاد کنید. حتما قبول میکنه.
------------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com
/


۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

از سلسله ماجراهای آیت اله دکتر استاد اصدق الواعظین

11 می 2008

ماجرای ششم:
دکتر اصدق الواعظین و لیست تروریستی!!

"..این حرفها را جای دیگر نزنی. مردم فکرهای بد در باره ما میکنند. اولا پسرهای ما در لندن دارند درس میخوانند که انشاءاله یک کاره ای بشوند و بیایند به مملکت اسلامی خدمت کنند. خود ما هم سرمایه گذاری نداریم. یک خانه کوچک داریم که وقتی برای معالجه به انگلیس میرویم مجبور نباشیم به هتل برویم و دچار مشکلات نجس پاکی و حرام و حلال بشویم. حالا هم بواسیرمان دوباره عود کرده و ممکن است برای ادامه معالجات یک سری به انگلیس بزنیم."

سالهای اول انقلاب، آیت اله دکتر استاد اصدق الواعظین؛ که آن سالها به او شیخ اصدق و کمی بعد ثقه الاسلام و گاهی هم حجت الاسلام اصدق الواعظین میگفتند، واقعا باورش شده بود که خمینی یک حکومت اسلامی راه انداخته و همانطور که دانشجوها میگفتند؛ بعد از آن دیگر نه از فساد و رشوه و پارتی بازی خبری خواهد بود و نه از ساواک و شکنجه و زندانی سیاسی و سربه نیست کردن مخالفان بیگناه و بی پناه. اما خیلی زود فهمید که داستان فقط داستان حفظ قدرت و حکومت و "برخورداری از مواهب" آنها به هر قیمتی است و او هم اگر اهل این حرفهاست و دوست دارد که در قدرت و ثروت "مملکت اسلامی" سهیم باشد باید گوش به فرمان خمینی و دستیارانش باشد و به اندازه سهم خودش در حفظ نظام بکوشد. بعد از آن بود که او ابتدا آیت اله اصدق الواعظین شد و بعدش لقب دکتر و استاد را هم کسب کرد و شد آیت اله دکتر استاد اصدق الواعظین و شد عضو هیات امنا و هیئت رئیسه ی تعدادی از صندوق های قرض الحسنه و موسسات مالی "اسلامی". همزمان البته در صدور دستور حمله به ستادهای سازمانهای سیاسی و صدور حکم اعدام و "تعزیر" برای بسیاری از سیاسیون قدیم و مخالفین حکومت شرکت کرد و طی چندسال ثروتش آنقدر زیاد شد که حسابش از دستش بیرون رفت.
اما سالها بعد که جریان تظاهرات دانشجویان و معلمین و کارگران و سرکوب آنها توسط ماموران رژیم پیش آمد؛ او نگران آینده شد و به بهانه اینکه برای معالجه برخی از مرضهایش نظیر پروستات و بواسیر، باید به انگلستان رفت و آمد داشته باشد و هر بار هم یکی دو ماهی آنجا بماند، اقدام به خریدن چند خانه در لندن کرد. دو تا "آقازاده ها"یش را هم به بهانه تحصیل روانه انگلستان کرد و با استفاده از روابط دوستانه با برخی مقامات سفارت انگلیس در ایران، برای خودش و بچه ها اقامت دائم انگلستان گرفت. در یکی از بانکهای انگلیس هم حسابی باز کرد و هر از گاهی مبلغ قابل توجهی به حسابش واریز میکرد.

****************
از مشخصات مهم دکتراصدق این است که آنتنهاش بسیار حساس هستند و مثل خفاش که بدون چشم پرواز میکند او هم گاهی یکباره در بعضی شرایط عکس العملهای غیر مترقبه از خودش نشان میدهد. ابتدا کسی متوجه نمیشود چرا! اما مرور زمان قضیه را روشن میکند. از جمله همین چند روز پیش بعد از صحبت تلفنی با یکی از آقا زاده هاش در لندن، یکباره زمزمه "هجرت" ! سر داد. نشست و بلند شد که:
- آقا ما دیگه آردمانو بیختیم و غربالمانو آویختیم، این چند صباحی که باقی مانده را باید به "جهاد اکبر" یعنی جهاد نفس بپردازیم . چه بهتر که همزمان با این جهاد عظما با مشکل بواسیر هم جدا مبارزه بشه و برای این سلسله مبارزات چه جائی مناسب تر از لندن که هم دور از غوغای حوزه و مجلس و دولت است و هم اطبائ حاذق و بیمارستانهای مجهز در دسترس و هم اینکه...
حالا اینکه موضوع از چه قرار بود و آقا زاده در آن تلفن چه خبری را به او داده بود، فهمیدنش فقط زمان میخواهد.

******************
نزدیکی های ظهر، وارد دفتر کارش شد. رئیس دفترش؛ که از همان اوائل انقلاب به عنوان بسیجی و محافظ مخصوص وارد دستگاهش شده و در همه این سالها محرم اسرارش بوده و با کمک اصدق بدون داشتن دیپلم و دادن کنکور وارد دانشگاه شده و دکترا گرفته، مشغول کار با کامپیوتر بود و متوجه حضور دکتر اصدق نشد.
- و علیکم السلام برادر دکتر شعبان قلی.
- سلام علیکم حاج آقا. ببخشید متوجه آمدنتان نشدم.
- چرا مومن؟ چه خبر مهمی است که اینجوری شش دانگ حواست رفته توی کامپیوتر.
دکتر شعبان قلی در حالیکه ریشش را میخاراند گفت:
- واله حاج آقا انگار یه خبرایی قراره بشه. میگم شما علما واقعا یه چیزایی سرتون میشه که به عقل ما ملت عوام نمیرسه.
- مثلا چه چیزایی مومن؟
- همین که دوتا پسراتون توی انگلیس خونه و زندگی و بیزنس دارن و خودتون اونجا سرمایه و خونه دارین و .....
- صبرکن مومن. تندرفتی. این حرفها را جای دیگر نزنی مردم فکرهای بد در باره ما میکنند. اولا پسرهای ما در لندن دارند درس میخوانند که انشاءاله یک کاره ای بشوند و بیایند به مملکت اسلامی خدمت کنند. خود ما هم سرمایه گذاری نداریم. یک خانه کوچک داریم که وقتی برای معالجه به انگلیس میرویم مجبور نباشیم به هتل برویم و دچار مشکلات نجس پاکی و حرام و حلال بشویم. حالا هم از امروز صبح بواسیرمان دوباره عود کرده و ممکن است برای ادامه معالجات یک سری به انگلیس بزنیم.
- حاج آقا اولا که اینجا که غیر از من و شما کسی نیس. ثانیا شما تا حالا حداقل پنج دفعه بواسیرتان را در آورده اند و سه دفعه پروستاتتان را. منم که از همه ی کارای شما با خبرم. میدونم آقازاده ها چندتا خونه توی انگلیس خریدن و فروختن و چندتا دارن و توی کدوم بانک حساب دارن و سالهاست که اصلا درس نمیخوانند و....
- ساکت شو مومن. این حرفا را نزن. دیوار موش دارد موش هم گوش دارد. حالا چی شده که یاد این حرفا افتادی؟
- انگلیسیای نامرد اسم مجاهدین رو از لیست تروریستی درآوردن. بنظرم دیگه آخر خطه. همین روزاس که بیان و حساب ما با کرام الکاتبینه. کاش منم از شما یاد میگرفتم و چندتا خونه توی لندن می خریدم. میگم آقا شما که با مستر جک استرا رفقید نمیتونید ازش بخواید که نزاره اسم اینا از تو لیست درآد؟
- صبرکن ببینم مومن قضیه چیه؟ کدوم لیست از توی اسم در آمده؟
- حاج آقا شما هم خودتون رو زدین به اون راه. اسم مجاهدین از توی لیست تروریستی در آمده.....الان همه ی مقامات و امام جمعه ها و خبرگزاریهای خودی این خبر رو پخش کردن. آقا زاده های شما هم که در لندن هستند حتما قبل از ما این خبر را شنیده و به شما اطلاع داده اند. ایندفه دیگه باید به فکر نجات خودمون باشیم. دیر بجنبیم همین همسایه ها حسابمون رو میرسند.
- شلوغش نکن مومن. ما حالا حالاها رفتنی نیستیم. بگو ببینم سایتهای وزارت اطلاعات چه گفته اند؟ همان "چی چی دیدبان" چی گفته؟
- منظورتون سایت "ریال دیدبانه"؟ بابا اینام شدن عین اون قماربازه که وقتی می بازه اگه نگه به فلانم، دق میکنه.
- حالا میگی چی گفتن یا نه برادر دکتر شعبانقلی؟
- خیلی چیزا گفتن حاج آقا. مثلا گفتن که:
" رهبری مجاهدین پس از 8 سال تلاش، موفق شده است كه نام "سازمان مجاهدین خلق" را از لیست گروههای تروریستی خارج سازد كه این یك عمل كاملاً روبنایی و بدون تبعات عملی مثبت برای آنان است و در حقیقت بازگشت به وضعیت سال 2000 است با انبوهی از عقبگرد و پسرفت قابل ملاحظهی سیاسی"
اینا ماشاءاه دست چرچیل رو از پشت بستن. "عمل روبنایی"!! ما رو بگو که به اینا دلمون رو خوش کردیم. باید زودتر یک فکری بکنیم حاج آقا.
- نگران نباش مومن. اینها یک چیزی سرشان میشود که این حرفها را میزنند. – چی سرشان میشه حاج آقا. خر پیش اینا .....
دکتر اصدق با عصبانیت حرف دکتر شعبانقلی را قطع می کند:
- خاموش باش پسر. حالا برای ما شدی فیثاغورث؟ آنها هم از همان دکتراهایی دارند که شما داری. اتفاق مهمی نیفتاده. مگر هشت سال پیش که توی لیست نبودند کاری کردند. برادران وزارت هم همین را میگویند.
- حاج آقا خام حرفای این "ریال دیدبان" نشین. یادتونه اول امسال رهبر مجاهدین گفت امسال سال تعیین کننده ایه و این سربازای گمنام امام خمینی علیه ش چرند پرند نوشتن. بفرما. اینم اولین نشونه ش. این کاری که اینا کردن مثل اون دزده س که داشت قفل یه دکونی را اره میکرد. ازش پرسیدن چیکار میکنی؟ گفت ویالون میزنم. گفتن صداش کو؟ گفت صداش فردا درمیاد. میترسم نتوانیم از دست اینا در بریم.
- مومن لازم نکرده برای ما مثال بزنی. ما خودمان سالهاست برای مردم مثال زده ایم. حالا فرض کنیم که حق با شما باشد. چکار باید بکنیم. یک فکری بکن.
- چه فکری حاج آقا. هرچی زودتر بریم دنبال معالجات بواسیر و پروستات و کلیه و کمر، کمتر لطمه میخوریم.
- شما دیگه چرا چرند میگویی مومن؟ همینجوری همه چیز رو بزاریم و بریم.
- نه حاج آقا. منظورم اینه که اول هرچی میتونیم به سرعت منتقل کنیم به خارج و بعدش بریم دنبال معالجات.
- بازم خراب کردی مومن. اینها نشد راه حل. زمین و خانه و دکان و سهام شرکتها و غیره را که نمیشه با این سرعت فروخت. یه فکر دیگه ای بکن.
- واله آقا من فکرم به جایی نمیرسه. شما علما باید به فکر ما باشین. ما رو چه به فکر کردن. خیلی که بخوایم خوب فکر کنیم تازه میشیم مث این "ریال دیدبان".

دکتر اصدق مدتی ریشش را میخاراند و بعد با لحن فیلسوف مابانه میگوید:
- به نظر تو اگه ما بیایم مخفیانه یه تبریک برای رئیس مجاهدین بفرستیم چطور است؟ بهشون بنویسیم که ما از اولش طرفدار شما بودیم و حالا هم منتظر اومدن شما هستیم. خلاصه یه طوری وانمود کنیم که ما کسی نیستیم و کاری هم نکرده ایم و اصولا از اولش مخالف این نظام بوده ایم.

حالا نوبت دکتر شعبانقلی است که ریشش را بخاراند و قیافه فیلسوفی به خود بگیرد:
- بله حاج آقا. شاید اونا یادشان رفته باشد ما کی هستیم. بلاخره سی سال از آن سالهایی که شما ما را میفرستادید به دفتر اینها حمله کنیم و با چاقو و زنجیر آن بلاها را سرشان بیاوریم گذشته. حتما یادشان رفته..... میگم که...... میگم حاج آقا چطوره که دکتر نوریزاده را واسطه کنیم. آندفعه که شما را در لندن دیده بود مگر نگفته بود که با همه ی رهبرای دنیا، از بوش و پوتین گرفته تا سرکوزی و هوگو چاوز پالوده خورده و با همه ی رهبرای اپوزیسیون رفیقه و مخالفین نظام او را قبول دارند و دوستش دارند و به تحلیل هاش اهمیت میدن؟ خوب شاید بتونه وساطت بکنه که مجاهدین از سر تقصیر من و شما بگذرن.
- گل گفتی مومن. گل گفتی. البته یک کم شل گفتی. من فکر میکنم که ایشان با توجه به سوابقشون بیش از اینها میتواند برای ما کار انجام بدهد. شاید بشود ایشان واسطه بشوند و مجاهدین در حکومت آینده یک مقامی هم به ما بدهند. مثلا با توجه به دکترا و تجربه ما، ما را رئیس دانشگاه بکنند.
- البته شاید لازم باشد کمی هم از آن پولهای طیب و طاهر استفاده بفرمایید. بالاخره آقای دکتر هم یک مخارجی دارند. از قدیم گفته اند دعا بی هدیه ندارد شفا.
دکتر اصدق که همچنان نگران به نظر میرسد، مدتی با ریش سفیدش بازی میکند و میگوید:
- گل گفتی مومن. گل گفتی. شماره اش را بگیر تا با او صحبت کنم.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

ماجراهای دکتر اصدق الواعظین. دست استکبار و ماجرای گرانی


دوم می 2008

ماجراهای دکتر آیت اله اصدق الواعظین


دست استکبار و ماجرای گرانی!!

"ضمنا ایندفه سر منبر اگه خواستین راجع به اینترنت بگین، یادتون باشه که زمان گوستاو لوبون و اگوس کنت و شیخ فضل اله هنوز اینترنت و اینجور چیزا نبوده."

از دفتر خامنه ای؛ از طریق فکس به دفتر دکتر آیت اله اصدق الواعظین خبر داده اند که می بایستی در مورد سخنرانی اخیر خامنه ای در شیراز که در آن در مورد مشکلات اقتصادی کشور حرف زده برای مردم حرف بزند و روشنگری کند و از سخنان خامنه ای حمایت بکند. تلفنی هم با خود او حرف زده اند و گفته اند که این مسئله خیلی مهم است. دکتر اصدق خودش به دلیل مشغله فراوان نتوانسته است سخنرانی خامنه ای را بشنود. البته این موضوعی است که نباید به بیرون از دفتر دکتر اصدق درز کند. ممکن است برخی از امتیازات را از دست بدهد. رئیس دفتر دکتر اصدق که کارهای کامپیوتری دفتر را نیز انجام میدهد، با این مسائل کاملا آشناست. او کاملا مواظب است که تنبلی و مشکلات خصوصی و نداشتن توان استفاده از کامپیوتر و اینترنت دکتر اصدق، کاری دستشان ندهد. به همین دلیل هرشب همه ی خبرها را روی سایتهای داخلی و خارجی چک می کند و خلاصه ای از خبرها را به اطلاع دکتر اصدق میرساند.
***********
دکتر اصدق بعد از گذاشتن گوشی رئیس دفترش را صدا میزند:
- برادر دکتر شعبان قلی. کجایی مومن؟
- همینجام حاج آقا. توی اطاق بغلی. دارم خبرهای روی اینتر نت را میخوانم.
- بیا ببینم در مورد سفر مقام معظم رهبری و سخنرانی ایشان در صیوت ( صاد را از مخرج صاد و با سوت مخصوص شبیه زمان صلوات فرستادن ادا می کند) مختلفه چه گفته اند. بخصوص آن صیوت استکباری که شما به آنها خیلی علاقمندید؟ آنهایی که عکسهای قبیحه دارند را نمیگویم.
- حاج آقا سایت را که دیگه مثل عربها جمع نمی بندند. نیازی هم به ادای از مخرج صاد نیست. خدا نکرده استکبار دستتون میندازه ها.
دکتر اصدق سکوت معنی داری میکند و بعد با نیشخند می گوید:
- ها..... برادر دکتر شعبان قلی مثل اینکه فراموش کرده اید که شما از همان دانشگاهی دکترا گرفتید که من رئیسش بودم. خودم شما را ثبت نام کردم و خودم هم به شما دکترا دادم.
- نخیر حاج آقا فراموش نکردیم. ما که روزی صد دفه میگیم خدا خیرتون بده. البته خوب هدیه ش رو هم که خدمتتون تقدیم کردیم. الان هم که داریم بی جیره و مواجب به شما خدمت میکنیم.
- مومن تصور فرموده اید که ما علما نمیدانیم که توی دفترمان و بیخ گوشمان چی میگذرد؟ منت سر ما نگذارید. آن سفارشنامه هایی که برای امضا می آورید بیشتر از حقوق یک دکتر جهاز هاضمه برای شما درآمد دارد.
- حاج آقا سوء تفاهم نشه. ما که نمک نشناس نیستیم. البته مخارج دفتر هم که از همونجا تامین میشه. فقط خواستم بگم که سایت رو اونجوری تلفظ میکنید ممکنه باعث سوء استفاده منافقین بشه. همین. ضمنا ایندفه سر منبر اگه خواستین راجع به اینترنت بگین، یادتون باشه که زمان گوستاو لوبون و اگوس کنت و شیخ فضل اله هنوز اینترنت و اینجور چیزا نبوده.
- خیلی خوب مومن. ما خودمان بهتر میدانیم که زمان چه کسی کامپیوتر و این چیزا بوده یا نبوده. شما به وظایف خودتان برسید. حالا بفرمایید که آن صیوت استکباری خارجی در مورد سفر و سخنرانی مقام معظم رهبری چه گفته اند؟
- به حضور شما عارضم که یه سایت استکباری که مال آمریکاییاس گفته که:
" آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران، روز چهارشنبه، در سخنرانی در شيراز، از عملکرد اقتصادی دولت دفاع کرد و «دشمن» را مسئول بزرگنمایی مشکلات دانست.
رهبر جمهوری اسلامی گفت: « راديوهای بيگانه، با تمرکز بر ايران، به گونه ای تبليغ مي کنند که گرانی در ايران، به خاطر بی توجهی مسئولان دولت و ديگر بخش ها است، در حالی که مسئولان کاملا به اين موضوع توجه دارند.»
دکتر اصدق مدتی ریشش را میخارند و بعد با لحن فیلسوف مابانه ای مییگوید:
- کاملا درس فرموده اند. فرمایشات امام گونه کرده اند. توی دهان استکبار و ضد انقلاب زده اند. همانطور که فرموده اند مسئول همه ی مشکلات ما دشمنان هستند. درست است برادر دکتر شعبان قلی؟
- از درستی که درسته. اما خوب این "رادیوهای بیگانه" پدر سوختگی بازی در میارن و زهر خودشون رو میریزن. همین سایته در ادامه خبر گفته که:
داوود دانش جعفری، وزير سابق امور اقتصادی و دارايی، روز سوم ارديبهشت، هنگام تحويل وزارتخانه به سرپرست جديد، به شدت از عملکرد دولت در مورد تورم انتقاد کرد و ريشه آن را به سياست های انبساطی دولت، کسری بودجه و رشد نقدينگی نسبت داد و گفت: «آيا می شود انتظار داشت که برای انجام تکاليف بودجه ۱۳۸۷ نزديک به ۶۰ ميليارد دلار نفتی توسط بانک مرکزی تبديل به ريال شود، ولی نقدينگی بالا نرود؟! هر کس بلد است بفرمايد انجام دهد. يا اگر نقدينگی بالا رفت، کاری کنيم که تورم بالا نرود؟! هر کس می تواند بفرمايد انجام دهد.»
بعدشم یه نیش دیگه زده و گفته که:
اقای علی لاریجانی (نماینده برگزیده قم برای دوره بعدی مجلس) سخنران پیش از خطبه های نماز جمعۀ پایتخت بود، و تاکید کرد که «تورم و گرانی مساله اول ایران است».
یعنی با نامردی تمام گذاشته تو کاسه ی مقام معظم رهبری.
دکتر اصدق باز هم کمی ریشش را میخاراند و بعد با لحن حق به جانب میگوید:
- حق باشماست مومن. این استکبار دست از سر ما برنمیدارد. ما باید مقابله کنیم. معلوم نیست این "صیوت" وزارت اطلاعات چه غلطی میکنند. اینها باید در تایید گفته های مقام معظم رهبری تحلیل و استدلال کنن.
- مثلا چی باید بگن حاج آقا؟
- از من می پرسی مومن؟ جنابعالی دکترا دارید. شما باید کمکشان کنید.
- واله دکترای ما که خودتون بهتر میدونید ...
- بله مومن میدانیم. اینها باید استدلال کنند که تورم هرچقدر هم که باشد ربطی به گرانی و مشکلات مردم ندارد. تورم یک مسئله فلسفی و استکباری است. گرانی هم همانطور که مقام معظم فرموده اند به خاطر بی توجهی مسئولان دولت نیست. در صدر اسلام که استکبار نبوده، اصلا گرانی نبوده. اگر حالا گاهی اوقات برخی اجناس را برخی دکانها به برخی از مردم گران می فروشند این ناشی از بی ایمانی و توطئه استکبار است و ربطی به دولت خدمتگزار ندارد. البته گرانی هم یک بلیه است و مثل زلزله و سیل و مشکل اعتیاد و مشکل قطع گاز و غیره ناشی از ناشکری و گناهان مردم است. همانطور که دوست عزیز ما حضرت آیت اله حسنی فرموده اند:
"اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود."
- غسل جمعه هم مگه جزو گناهانه حاج آقا؟
- نخیر مومن اشتباه لپی شده.
- راسش حاج آقا بعضی از آقایون امام جمعه که مثل جنابعالی دکترا ندارن و رئیس دانشگا نبودن یه حرفایی میزنن که با حرفای شما صدو هشتاد درجه شایدم سیصدو شص درجه تفاوت داره. اینجوری این سایتای وزارت اطلاعات چیزپیچه میگیرن و نمیدونن چی بگن. مثلا حضرت آیت اله اما جمعه ی شیراز فرمودن
“گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند"
- خوب این کجاش صدو شصتاد تفاوت درجه ای داره؟ چرا بیخود با استکبار و منافقین هم صدا میشی و به ائمه جمعه تهمت میزنی؟
- خوب آخه درسش اینه که باهاس میفرمودن جوانای ما گول تبلیغات استکباری رو میخورن و میرن دوست دختر و پسر میگیرن اونوقت این گناه کبیره باعث میشه که عذاب الهی دامن مردم رو بگیره و باعث گرانی خونه میشه. بله.
- شما نمیخواد به ما علما درس اقتصاد بدین. چرا به سخنان گهربار امام جمعه محترم تبریز اشاره نمیکنید که فرمودند:
“علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود"
و یا سخنان گهربار حجت الاسلام و المسلمین مهدی پور، محقق و پژوهشگر مهدویت که فرمودند:
“رواج بی بندو باری در یک جامعه باعث بروز زلزله می گردد.”
اینها همه رهنمودهای علمی هستند برای آن "صیوت" وزارت اطلاعات که بر اساس آن توی دهان استکبار بزنند. شما از قول من یک نامه ای به وزیر اطلاعات بنویسید و به ایشان بفرمایید که "صیوت" مربوطه نظیر آن "دیدبان چی چی"، شما بهش چی میگی؟
- میگیم "ریال دیدبان". گاهی هم میگیم "ملا دیدبان".
- بله همون "ریال دیدبان" اسم با مسماییه. بله بنویسید که اینها باید از این رهنمودهای با ارزش و ملکوتی در پاسخهایی که به ضد انقلاب میدهند بیشتر استفاده کنند. ضمنا مواظب باشند و قتی سخنان گهربار مقام معظم رهبری را نقل می کنند یکوقت اشاره ای به مزخرفات داوود دانش جعفری، وزير سابق امور اقتصادی و دارايی نکنند.
- چشم حاج آقا. اگه امر دیگه ای نیست بی زحمت یه چن تا امضا هم زیر این سفارش نامه ها بذارید که حقوق این ماه بنده عقب افتاده. خدا خیرتون بده.
-----------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/