۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

سخنرانی خمینی در باره حجت الاسلام گلستانی و فساد مالی رژیم

حسین پویا
27 اکتبر 2008

سخنرانی امام خمینی در خصوص:
ویدئوی حجت الاسلام گلستانی و فساد مالی رژیم ولایت فقیه

1- به نوشته سایت تابناک متعلق به محسن رضایی سرکرده سابق سپاه و دبیر شورای مصلحت رژیم آخوندی، در تاریخ پنجم آبان ماه هشتاد و هفت از قول یک کارشناس اقتصادی رژیم:
" در سه سال گذشته رتبه ايران در ميان كشورهايي با بالاترين سطح فساد مالي 54 رتبه بدتر شده است؛ يعني در سال 1383 رتبه ايران 87 بوده كه در سال 84 رتبه ايران 88 شده و امسال رتبه ايران 141 شده است؛ يعني از 84 تا 87، اقتصاد ايران 53 رتبه در زمينه فساد مالي پس‌رفت داشته است "

2- به نوشته سایتهای مختلف فیلمی از حجت الاسلام حسین گلستانی امام جمعه تویسرکان در حال عملیات خاک برسری با همسر یکی از کارمندان ستاد نماز جمعه اش بطور مخفی گرفته شده و پخش شده. فیلم روی یو تیوب است و خبر را تقریبا همه علاقمندان به فیلمهای پورنو و طرفداران حجت الاسلام گلستانی، معروف به آقا گلی شنیده و دیده اند. میگویند در حال حاضر ایشان از چنان معرفیتی برخوادار شده که میتواند کاندیدای بعد از احمدی نژاد برای ریاست جمهوری باشد. همچنین گفته میشود از طرف کمپانیهای فیلمسازی پورنو به ایشان پیشنهادات بسیار نان و آب داری شده.

3- در خبر دیگری مشخص شده است که حضرت آيت الله نوري همداني در سن هشتاد و چند سالگی دچار مشکل فراموشی شده و متاسفانه از این به بعد قادر به صدور فتوا نیست. علت این فاجعه عظما این است که ایشان چند سال پیش یعنی در سن هشاد سالگی یک دختر خانم بیست و یکی دو ساله را به نکاح در آورده و برای انجام وظائف شرعی در قبال عیال چهارم شرعی خودشان؛ یعنی همین دختر خانم بیست و یکی دوساله، مجبور به استفاده از قرص وایاگرا شده اند و افراط در استفاده از این قرص باعث بروز عارضه فراموشی در حضرت آیت اله شده است.

ظاهرا به مناسبت همین اخبار ناگوار روح حضرت امام خمینی مرحول در حالیکه یک چماق در دست داشته بر احمدی نژاد ظاهر شده و پس از چند بار کوبیدن بر کله آن جعلق نابکار، خطابه زیر را ایراد فرموده:


خمینی به احمدی نژاد:
لاکن پسره جعلق خجالت نمی کشی از مرحوم من؟. شرم و حیا نمی کشی این امام را؟ اون علی گدا هم لاکن از تو بی عرضه تره. ترکمون زدید نظام ولایت فقیه را. صددفه امر کردیم مواظبت باشید که این منافقین در ارکان نظام نفوذ میکنن و همه چیز شما را خراب می کنن. این فساد ها همه از منافقینه. از کمونست هایه. اگر ما آن موقع یک پنجاه و صدهزار دیگر از اینها را اعدام کرده بودیم این اتفاقات و فسادها و مفسده های ویدئویی و غیره پیش نمی آمد. لاکن آیات عظام و حجج اسلام و آقازاده هاشان و این مومنین حزب اللهی و سربازان گمنام امام زمان که اهل دزدی و فساد نیستن. اهل رشوه و حق و حساب نیستن. در متون دینی یک حدیث هم نیامده لاکن که آخوند دزد باشه. این منافقین و کفار هستن که آبروی نظام اسلامی را برده اند و چه و چه کرده اند و ما را به درجه 141 از فساد رسانده اند. اینها که امروز مفسده می کنن لاکن یک زمانی خودشان را شکنجه میکردن و میگفتند نظام کرده. حالا هم این دزدیها و مفسده ها را می کنن و میگویند آخوند دزده. آخوند نیازی به این دزدیها نداره. آخوند نیازی به آن رابطه مفسده با آن ضعیفه ی شوهر دار نداره. اگر اجازه نمیدادی که دوربین ویدئو وارد این کشور اسلامی بشه، امروز آن صور قبیحه در یوتیوب فاسد نمی بود. اینترنت و یوتیوب عامل استکبار هستند و اینها فاسد میکنند جوانان ما را. همین آقای نوری را لاکن من بیست ساله میشناسم. ایشان برای حفظ بیضه اسلام آنچنان فداکاری کرده که هم حافظه اش خراب شده و هم بیضه اش به خطر افتاده. هر آیت اللهی که قرص وایاگرا نمیخوره. نیاز نداره. اما ایشان برای حفظ شعائر بوده که این فداکاری را کرده. آن حجت الاسلام هم داشته تکلیف شرع اش را میکرده. آن خانم مطلقه بوده و آن آشیخ محلل بوده. لاکن روحانیت اینجوری فداکاری میکنه. لاکن تو نمیفهمی این صورت را و نمیتوانی مقابله باشی منافقین را. آگاه باش. لاکن آخوند دخالت در اقتصاد نداره. از اولش هم ما گفتیم که اقتصاد مال خره. در ادارات مفسده شده چه مربوطه به دولت ولایت فقیه. آن دکترای تقلبی کردان هم لاکن کار منافقینه. اینها در انتخابات تقلب بودند. در جنگ تقلب بودند. در شکنجه تقلب بودند. در دکترا هم تقلب هستند. آن آقای کردن از سربازان گمنام امام زمان بوده. من امروز امر میکنم که اعدام باشید از اینها. از این زنهای بدحجاب هم اعدام باشید. من امروز لاکن هشدار میدهم که اسلام در خطره. نگران مفسده ادارات نباشید. اگر اینها اعدام بشن و قلمها شکسته بشه لاکن مفسده هم رفع خواهد شد انشاءاله و شما به رتبه صدم و پنجاهم خواهید رسید. والسلام علیکم و رحمه اله.


۱۳۸۷ مهر ۱۵, دوشنبه

ماجرای سیزدهم از ماجراهای آیت اله دکتر اصدق الواعظین


دکتر اصدق الواعظین و دکترهوشنگ امیراحمدی نژاد
ششم اکتبر2008

" خوب چی گیر اینا میاد مومن؟ اینا که توی امریکا حتما وضعشان خوبه. کونشان هم برای شلاق حکومت اسلامی لک نزده. پس دیگه چه مرگشانه؟ اصلا بفرما که خرج و مخارج این "شورای ایرانیان- امریکائیان" را کی میده و اینها زیر نیم کاسه شان چه کاسه ای هست؟ زود بگو. مختصر هم بگو..."
"پس خوبست اسمش را بگذاریم حاج هوشنگ امیر احمدی نژاد. بقیه اش را بگو..."

این روزها نگرانی ها و دل مشغولی های شیخ اصدق زیادتر از گذشته است. از یکطرف نگران است که مشکلات داخلی ناشی از درگیری های جناحهای مختلف حاکمیت کار حکومت را به جاهای باریک بکشاند و از طرف دیگر سیاستهای سیخکی و به قول شیخ آبدوغ خیاری احمدی نژاد در مورد مسائل منطقه ای و بین المللی ممکن است برای حکومت درد سر درست کند. از اینها گذشته مشکلات ریز و درشتی هم که در نتیجه نفهمی و ندانم کاری برخی مسئولان و بخصوص رهبر معظم درست میشود حسابی نگران کننده هستند. همین مسئله دکترای تقلبی " دکتر کردان" که از یاران نزدیک رهبری و احمدی نژاد است خودش میتواند به یک مشکل اساسی حکومت تبدیل شود و شیخ فکرش را که میکند مو به تنش سیخ میشود. همه ی اینها باعث شده که شیخ اصدق همواره نگران باشد و نتواند پاسخ این سوالات را پیدا کند که بالاخره این حکومت تا کی دوام خواهد آورد؟ و شیخ چه وقت باید مستقلات را به پول نقد تبدیل کرده و پولها را به بانکی در اروپا منتقل کند؟ شیخ اغلب با رفتار و گفتار خودش، نگرانیش را به رئیس دفترش شعبان جیب بر که حالا شده است دکتر شعبانقلی و به عنوان یک تحلیل گر مسائل سیاسی شناخته میشود هم منتقل میکند. هر روز از او در باره خبرهای داخلی و خارجی می پرسد و او را مامور کرده که با مطالعه مقالات مختلف، از آخرین تحلیلهای متخصصین و کارشناسان خارج و داخل مطلع شده و شیخ را نیز در جریان روند اوضاع قرار بدهد.
امروز هم طبق معمول بقیه روزها، شیخ اصدق از دکتر شعبانقلی می پرسد:
- خوب برادر شعبانقلی بفرما که دنیا دست کیه؟ آخرین خبر داخلی چیه؟ آخرین خبر خارجی چیه؟ همه را بگو اما مختصر بگو مومن. مختصر.
اما یادش می افتد که یک موضوع را باید پیگیری کند. بنا براین بدون اینکه به منشی اش فرصت پاسخ دادن بدهد میگوید:
- اما نه!! اول بفرما که داستان این برادر دکتر کردان و آن دکترای تقلبی به کجا کشید؟
- واله حاج آقا همونطور که هفته پیش فرمودی من یه تماسی به ایشان گرفتم و عرض کردم که شما به ایشان نگرانید. ایشان هم فرمودند که موضوع اصلا جای نگرانی نداره. فرمودند به شما عرض کنیم که مدرک تقلبی در کار نیست و ایشان خودشان به همراه یک برادری به عنوان مترجم به انگلیس رفته اند و ضمن خوردن چلو کباب با رئیس دانشگاه آکسفورد در یک چلو کبابی خودی در لندن، یک دکترای افتخاری از ایشان گرفته اند. فرمودن به شما بگیم که به اون نشونی که در لندن یک خیابانی هم هست به اسم آکسفورد که پر از اتوبوس دوطبقه است، ایشان خودشان به لندن رفته بودند و دکترا هم تقلبی نیست.
شیخ اصدق با خنده میگوید:
- مومن اینکه نشانی دادنش هم مثل مدرک دکترایش الکیه. به علوه از آن هفته تا این هفته هم که معلوم شد که مدرک واقعا جعلیه و خود "دکتر کردان" هم اقرار کرده.
- خوب دیگه. بدشانسی آورده حاج آقا. گندش در آمده حاج آقا. میگم اگه اجازه بدین زنگی بهشان بزنم و بگم که همه جا بگن یک مدرک دکترای دیگه دارن که از همان دانشگاه خودمان گرفته اند و جنابعالی هم مدرک را امضا کرده اید.
- نخیر مومن لازم نکرده. عقلت کجا رفته؟ این مومن حزب اللهی معلوم شده که لیسانس و فوق لیسانش هم تقلبیه. اگر پای روحانیت به وسط کشیده بشه اونوقت دکترای بنده و جنابعالی و بسیاری از مومنین هم میره زیر تیغ. در این جور موارد باید تا میتوانی خودت را کنار بکشی. شتر دیدی ندیدی. نخیر ولش کن دیگه هم بهش زنگ نزن. اگر هم ایشان زنگ زد بگو من رفته ام زیارت عتبات.
– چشم حاج آقا شما بهتر می فهمین.
- خوب حالا راجع به اخبار بگو مومن.
منشی کاغذهایش را جابجا میکند و بعد از کمی مکث میگوید:
- واله حاج آقا مهمترین خبر که شایدم واسه ی ما خوشحال کننده باید باشه همین قضیه راه افتادن و تاسيس دفتر" شورای ایرانیان- آمريکاييان" در تهرانه.
- به به. خیر است انشاء اله. بالاخره امریکایی ها سر عقل آمدند. همین روزاس که سفارتشان را دوباره راه بیندازند و کار ما را راحت کنند. حالا این شورا مال کیه؟ دولتیه یا خصوصیه؟
- البته اینقدرها هم نباید خوش بین باشیم. عرض کنم که این شورا ظاهرا دولتی نیه. یک عده از ایرانیهای مقیم امریکا راه انداختن. به گفته خودشان
"شورای ايرنيان و آمريکاييان يک نهاد غير دولتی است که برای بهبود روابط ميان تهران و واشينگتن تلاش می کند. اعلام کرده که از دولت آمريکا برای تاسيس دفتر در ايران اجازه رسمی گرفته است."
- مبارک است. خیراست انشاءاله. خیلی هم باید خوش بین باشیم. بفرمایید که پشت قضیه چیه؟ این "ایرانیان- امریکاییان" کی هستند و دمبشان به کجا وصله؟ از وزارت اطلاعات خودمان هستند و یا کلکی توی کارشانه؟ نکند کار همین دارو دسته "ریال دیدبان" باشه؟ از این دم بریده ها هرچی بگی برمیاد.
- ای بابا! حاج آقا شما هم که خیال برتان داشته. "ریال دیدبان" پول میگیره که فحش بده. شورا راه انداختن کار یک بخش دیگه ایه. تازه!! مگر هرکجا از این شوراها راه بیفته کار وزارت اطلاعات خودمانه؟ نخیر. اینا یک عده مومنین و ایرانیایی هستن که سالها در امریکا بودن و دارن برای نزدیک شدن رابطه ما با امریکایی ها تلاش میکنن. همین.
- خوش تلاش باشن. حالا چی گیر اینا میاد مومن؟ اینا که توی امریکا حتما وضعشان خوبه. کونشان هم برای شلاق حکومت اسلامی لک نزده. پس دیگه چه مرگشانه؟ اصلا بفرما که خرج و مخارج این "شورای ایرانیان- امریکائیان" را کی میده و اینها زیر نیم کاسه شان چه کاسه ای هست؟ زود بگو. مختصر بگو. از همان ابتدا هم راستش را بگو. گرانش هم نکن. بازار گرمی هم نکن که حوصله اش را ندارم. بفرما مومن. بگو.
- چشم حاج آقا. ما از کی تا حالا با شما گران حساب کرده ایم که حالا دومی اش باشه؟ اگر شما میخواهید کار ما را بی ارزش کنید و بابت اخبار دست اول و تحلیلهای ما ارزش قائل نشوید خوب خودتان میدانید. اما ما کار خودمان را برای رضای خدا می کنیم و اجرمان را هم از خدا میگیریم.
- پس لابد آن دکترا را هم از خدا گرفته ای. خوبست. لازم نیست گرانش کنی. حرف بزن که حوصله بحث ندارم. بگو ببینم اینا رئیسشان کیه؟ از کی خرجشان را میگیرند و قصد و غرضشان چیه؟
- چشم حاج آقا میگیم. در مورد رئیسشان که اسمش دکتر هوشنگ امیر احمدیه و دوست حاج محمود احمدی نژاد خودمانه.
- پس خوبست اسمش را بگذاریم حاج هوشنگ امیر احمدی نژاد. بقیه اش را بگو.
- گویا اینا مخارجشان را از یک سری تجار محترم صاحب شرکتهای نفتی میگیرن. قصد و غرضشان هم اینه که ....
- نمیخواد ادامه بدی. فهمیدم. میخوان پای این شرکتای نفتی را به ایران باز کنند. خوب اینکه خوبه مومن. اصلا این شرکتای نفتی چرا مستقیما با امثال ما روحانیون تماس نمی گیرن؟ ما که بهتر میتوانیم راهنمایی شان کنیم.
- خوب برای اینکه این تجار محترم وجوهات پرداخت نمی کنند. خوب شما را نمی شناسن دیگه حاج آقا. همین "شورای ایرانیان-امریکاییان" کارش همینه که بزرگانی مثل شما را به این شرکتای نفتی معرفی کنه تا هم وجوهات عقب افتاده را بپردازند و مشغول ذمبه نباشند و هم کار به دست کاردان بیفته و اون بیچاره ها گیر یک مشت دلال کلاش و کلاه بردار نیفتند و اسم حکومت اسلامی و روحانیت خراب نشه.
-خداوند خیرشان بدهد. این برادر حاج هوشنگ امیر احمدی نژاد تا حالا کجا بود؟ اما نگویید این تجار محترم ما را نمی شناسن. دروغ میگویند مومن. مگر آقا زاده آقای رفسنجانی آن حق و حساب را از آن شرکت نروژی نگرفته بود؟ خوب آن شرکت از کجا ایشان را شناخته بود؟ یعنی ما کمتر از ایشان هستیم؟
-نخیر حاج آقا شما کمتر از ایشان نیستید. اما ایشان بابا شان رئیس جمهور بود و به عنوان سهامدار اصلی نفت و گاز و پسته و فرش ایران در همه جا شناخته شده بود و آن شرکتها هم فهمیده بودن که با کی تماس بگیرن.
- اشتباه فهمیده بودن مومن. وگرنه گندش در نمی آمد. امیدوارم که این امریکاییها اشتباهی نروند. بهتر است شما یک تماسی با این شورای مومنین نمیدانم چی بگیرید و ما را معرفی کنید. اصلا دعوتشان کنید که ایندفعه که به ایران آمدند تشریف بیاورند یک ناهاری، شامی، خدمتشان بخوریم و یک گپی در باره مسائل سیاست جهانی بزنیم. بهتر است بفهمند که ما هم نظرات خودمان را داریم. ضمنا بهتر است از همین حالا با ما آشنا بشوند و بفهمند که کار دست کیه و با کی باید حرف بزنند و بیخودی سراغ هر ننه قمری نروند و پولشان را هدر ندهند. بهتر است بدانند که این مملکت مال روحانیت است.
- چشم حاج آقا. دنبال میکنم. اما ظاهرا حاج آقا متکی وزیر خارجه خودمان از این خبرها اظهار بی اطلاعی کرده.
- بچه نشو مومن. معلوم است که برای چی اظهار بی اطلاعی میکنه. میخواد مسائل خصوصی خودش را با مسائل مملکتی قاطی نکنه. سیاست یعنی همین. خواهی دید که ایشان از اولین کسانی خواهد بود که راه و چاه را به آن شرکتهای نفتی نشان خواهد داد. گوش به این حرفها نده مومن. هرچه زودتر ما را به این برادران شورای ایرانیان-امریکاییان معرفی کن. نانمان افتاده توی روغن. فرصت را نباید از دست داد.
- چشم حاج آقا.

------------------------------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/