شنبه ششم سپتامبر 2009 برابر با چهارم مهرماه یکهزارو سیصدو هشتاد و هشت برای هموطنان و سایرینی که در مراسم گردهم آیی حمایت از مجاهدین اشرف در کنار اعتصاب غذا کنندگان در لندن شرکت کرده بودند سخنانی گفتم. متن این سخنان اینگونه بود:
سلام بر شما اعتصاب غذا کننده ها و همه ی انسانهای با شرفی که در شهرهای مختلف جهان با مایه گذاشتن از جان خودشون، صدای مظلومیت مجاهدین شهر اشرف را به گوش جهانیان می رسانند. آرزو می کنم همچنان قوی و استوار باشید و هرچه زودتر به خواسته هاتون برسید. سلام و درود بر همه یاران و هواداران شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین و سلام بر همه مجاهدین شهر اشرف که این روزها همه ی ما بسیار نگران سلامتی اونها هستیم.
یاران ما در اشرف تابستان بسیار سختی را گذراندند و هنوز هم آثار زخم چماق و تیر و تبر نواده های شمر و یزید بر تنشان است و علی رغم همه سختی ها به اعتصاب غذای خودشان که دوماه از شروع او ن میگذرد ادامه میدهند. ما اینجا واقعا نگرانشون هستیم. ای کاش میشد که یک جوری این اعتصاب غذا در اشرف تمام میشد و این اسطوره های مقاومت بیش از این سلامتشون و جسمشون تحلیل نمی رفت. آخه اینها سرمایه های مقاومت مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی هستند. کوله باری از چهل سال مقاومت و مبارزه علیه رژیمهای دیکتاتوری شاه و شیخ را بر پشت دارند. برخی شان چندین سال از عمرشان را در مبارزه با رژیم دیکتاتوری شاه گذرانده اند و بسیاری شان طعم زندان و شکنجه شاه را چشیده اند و بسیاری هم طعم زندان و شکنجه شیخ را. آرزو می کنیم که هرچه زودتر به خواسته هاشون برسند و بیش از این سلامتی شون به خطر نیفتد.
دوستان عزیز
اونهایی که سن و سالشون در حدی است که دوران انقلاب ضد سلطنتی را به خاطر دارند میدانند که خمینی دجال وقتی در پاریس بود به مردم ایران دروغ گفت و وعده های دروغ داد. خمینی بعدها خودش اقرار کرد که در واقع به قول خودش با مردم خدعه کرده. یعنی به مردم کلک زده و واقعیات افکار و عقایدش در باره حکومت مذهبی و ولایت فقیه را با مردم در میان نگذاشته. مردم ایران خیلی زود این نیرنگ خمینی را فهمیدند و از همان سالهای نخست حکومت ولایت فقیه، نهال مقاومت در برابر فاشیسم مذهبی را کاشتند. جوانان دانش آموز و دانشجو و قشر روشنفکر جامعه ایران از همان سالهای نخست حکومت خمینی در قالب احزاب و سازمانهای سیاسی در مقابل قشریگری خمینی دست به مقاومتی جانانه زدند. در این میان فعالیتهای سیاسی و فرهنگی سازمان مجاهدین در جهت افشای سیاستها و افکار ارتجاعی خمینی و دارو دسته اش تا سرفصل سی خرداد 1360 به عنوان نمونه بسیار چشمگیری از مقاومت مردم ایران در برابر ارتجاعیون جنایتکاری که با نام دین قصد چیره شدن بر سرنوشت مردم ایران را داشتند قابل یادآوری است. نهال مقاومت از همان ابتدا به دست همین جوانان مبارز و مجاهد کاشته شد و با خون بهترین مردان و زنان ایران آبیاری شد. بعد از خرداد 1360 هم که خمینی جنگ مسلحانه را به مجاهدین و نیروهای انقلابی تحمیل کرد درخت مقاومت با جانفشانی فرزندان مبارز و مجاهد مردم ایران همچنان سرسبز و سربلند ماند و رشد کرد. در همه این سی سال این درخت با خون بهترین جوانان ایران آبیاری شده و سبز و تنومند شده و حالا شاخ و برگش در سرتاسر میهن آخوند زده ما گسترده شده و دارد به بار می نشیند. جنبش و مقاومتی که امروز در ایران جریان دارد، جنبش بی ریشه و نهالی نازک و جوان نیست.
یاران
جنبشی که آخرین حرکتش همین حرکت اخیر روز قدس بود که صدها هزار و شاید بیش از یک ملیون نفر ایرانی شرافتمند و از ظلم ولایت فقیه به جان آمده، در سرتاسر ایران علی رغم تهدیدات خامنه ای جنایتکار و فرماندهان سپاه آدمکشانش از خانه بیرون آمدند و تظاهرات کردند و شعار مرگ بر دیکتاتور و جانم فدای ایران دادند، بله ، این جنبش حاصل سی سال مقاومت مردم ایران است. این را به راحتی میتوان از خلال شعارهای مردم و خواسته های اونها فهمید. شعارهای و خواسته هایی که در این سی سال از دهان همین مجاهدین که امروز در اشرف هستند درآمده. شعارهایی مثل "مرگ بر خامنه ای" و "دیکتاتور، دیکتاتور، این آخرین پیام است؛ ارتش سبز ایران آماده قیام است" و "ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم" . بزرگمردان و بزرگ زنانی که امروز در اشرف هستند بازماندگان خیل عظیمی از مجاهدین و مبارزینی هستند که در این سی ساله درخت مقاومت را با خون خودشان آبیاری کردند و شعله های مقاومت را در سرتاسر ایران روشن نگه داشتند. و این کار آسانی نبود. در این سی سال چه رنجها که کشیدند و چه خون دلها که خوردند. یکصد و بیست هزار نفر در این سی سال خونشون را برای بارور شدن همین درخت تناور مقاومت نثار کردند.
توجه کنید که به عنوان نمونه برای افشای سیاست ضد انسانی ساختن سلاح هسته ای رژیم که رژیم برای تضمین ماندنش اون را دنبال میکنه اما امروز به همت همین مجاهدین و شورای ملی مقاومت به طناب دار آخوندها تبدیل شده چقدر زحمت کشیدند و شهید دادند و با هزار جور مشکل و سنگ اندازی مواجه شدند. دولتهای غربی علاقه ای به اینکه این رژیم شرش را از سر مردم ایران کوتاه بکند نداشتند وشاید هنوز هم ندارند. این دولتها در همه این سالها علی رغم اینکه میدیدند که رژیم آخوندی چه جنایاتی در حق مردم ایران می کند اما دست از مماشات با آخوندها نکشیدند. بارها و بارها خانم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت به اینها تذکر داد که دست از حمایت این رژیم بردارند و مردم ایران و مقاومت مردم ایران را راحت بگذارند تا خودشان تکلیفشان را با این آخوندهای دجال یکسره کنند اما کو گوش شنوا. اینها خیال کرده اند که تا ابد میتوانند رژیم ولایت فقیه را سرپا نگه دارند و مانع از این بشوند که مردم ایران به آروزی قدیمی خودشان که داشتن یک نظام دموکراسی مردم سالار و سکولار است برسند. سر همین قضیه اتمی و صدور ارتجاع و تروریسم به کشورهای منطقه هرگز حاضر نشدند که بطور جدی و از زاویه منافع واقعی مردم همه دنیا و بخصوص مردم ایران با آخوندها برخورد کنند. تا توانستند با آخوندها مماشات کردند. دولت آمریکا به درخواست آخوندها و برای جلب رضایت اونها اسم سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را در لیست تروریستی قرار داد. بعدش هم که همین انگلستان به درخواست ملاهای حاکم پیش قدم شد تا کشورهای اروپایی هم اسم سازمان مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریست بگذارند و دست و پای این جنبش دیرپای مقاومت را برای فعالیتهای سیاسی ببندند با این تصور باطل که میتوانند همین رژیم جنایتکار را وادار کنند که دست از فعالیتهای تروریستی و صدور ارتجاع به کشورهای منطقه بردارد. این بار اول نیست که این انگلیسی ها این اشتباه را می کنند. در دورانی که هیتلر در آلمان قدرت گرفته بود و در صدد صدور ایدئولوژی نژادپرستانه و ضدانسانی نازیسم به بیرون از آلمان بود و میخواست مثل احمدی نژاد و خامنه ای آقا و رهبر جهان بشود هم انگلیسی ها همین اشتباه را کردند.
نویل چمبرلن (Neville Chamberlain) ، بین سال های 1937 و 1940 نخست وزیر بریتانیا بود. او که جنگ پر تلفات جهانی اول را به چشم دیده بود، بر این باور بود که با سازش با آدولف هیتلر یعنی خامنه ای و احمدی نژاد اون دوران، و در واقع با رشوه دادن به او می توان از بروز یک جنگ دیگر جلوگیری کرد و میتوان هیتلر را وادار کرد که دست از تفکرات فاشیستی و جنگ طلبانه اش بکشد.
امروز بیست و ششم سپتامبر است. چمبرلن برمبنای همین باور در 29 سپتامبر 1938 یعنی درست هفتاد و یکسال پیش توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضاء کرد که به موجب آن بریتانیا و فرانسه، در غیاب نمایندگان جمهوری چک اسلوواکی، پذیرفتند که منطقه سودتنلند (Sudetenland) چک به آلمان هیتلری واگذار شود و با این کار می پنداشتند که به «صلح» دست یافته اند. تقریبا همین کاری که امریکایی ها و انگلیسی ها در جنگ عراق با آخوندها کردند.
شش ماه بعد، در ماه مارچ 1939، هیتلر مناطق بوهمیا و موراویای چک را تصرف کرد و در اسلوواکی نیز دولتی دست نشانده مستقر کرد.
کمتر از یک سال پس از توافق نامه مونیخ، یعنی در سپتامبر 1939 نیروهای هیتلر لهستان را اشغال کردند و چمبرلن ناگزیر شد به آلمان نازی اعلان جنگ بدهد و به این ترتیب پر تلفات ترین جنگ تاریخ بشر آغاز شد. جنگی که رقم کشته های انسانی اون به بیش از 50 میلیون نفر رسید. تازه اون زمان هیتلر در بین اکثریت مردم آلمان محبویتی داشت و سالها بود که کلی از مشکلات اقتصادی آلمان را حل کرده بود. اما امروز اینها دارند از دولت و حکومتی حمایت می کنند که فقط با زور سرکوب و زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام بر مردم حکومت می کند.
اما آهای آقای اوباما که چشمت را بر جنایات نوری مالکی نوکر خامنه ای در حق دلیران اشرف بسته ای و دستت را به طرف احمدی نژاد جنایتکار دراز می کنی مطمئن باش که کار این رژیم تمام شده و حمایتهای شماها دیگر نمیتواند دردی از اینها دوا کند.
زیرا که علی رغم همه این ترفندهای مماشات گرایانه و علی رغم همه ی سرکوبها و زندان و شکنجه و اعدامهایی که رژیم ضدبشری ولایت فقیه در حق مردم ایران به عمل آورده آن درخت تناور مقاومت به بار نشسته و جوانان دلیر ایرانی با الهام از سی سال مبارزه و جان فشانیهای همین گردان اشرفی به میدان آمده اند و شعار می جنگیم می میریم ایران رو پس میگیریم سر داده اند. ماشین سرنگونی اینها استارت خورده و دیری نخواهد پایید که مردم ایران ریش و ریشه آخوندها را از بیخ و بن برکنند و به آرزوی دیرینه شان برای داشتن یک حکومت مردمسالار و سکولار جامه عمل بپوشانند.
مرگ بر خامنه ای . زنده باد آزادی
درود بر فرزندان دلیر و مبارز مردم ایران چه تهران و چه اشرف.
۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)