۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

در باره مجاهدین اسیری که آزاد شدند

پنجشنبه 23 مهرماه 1388

تبریک؟ چه تبریکی؟
چند کلمه حرف جدی!

در روزهای ششم و هفتم مرداد ماه بیش از دو هزار نفر پلیس و مامور امنیتی عراق و گماشتگان ولی فقیه، ظاهرا برای برپا کردن پاسگاه پلیس و در واقع به منظور "فتح"!! و برچیدن قرارگاه اشرف، با چوب و چماق و تیر و تبر به مجاهدین مقیم اشرف حمله ای که به خواست آخوندهای حاکم بر ایران انجام شد. حمله وحشیانه ای که حاصلش يازده شهید و بیش از پانصد مجروح و هزار مصدوم بود که حال برخی از آنها وخیم گزارش شد. سی و شش نفر نیز دستگیر و در واقع از وسط صحنه و میدان جنگ دزدیده شده و به اسارت برده شدند. برخی از این سی و شش مجاهد خلق قبل از دستگیری به سختی مجروح شده بودند. بطور نمونه یکی از آنها توسط ماشین "زره پوش" پلیس عراق زیر گرفته شده و به شدت مجروح شده بود بطوریکه توان حرکت از او سلب شده بود. حمله و گروگانگیری شباهت بی نظیری به حملاتی که نیروهای ولایت فقیه به مردمی که در خیابانهای ایران به تظاهرات آرام و بدون خشونت دست زده بودند داشت. چه آنجایی که با چوب و چماق و اسلحه گرم به انسانهای بی دفاع و غیر مسلح و مظلوم حمله می کردند و چه وقتی که برخی از آنها را وحشیانه دستگیر کرده و با کتک و ضرب و جرح از صحنه خارج و به مکان نامعلومی می بردند. این شباهت و قتی بیشتر شد که روز بعد از حمله، درست مانند فرماندهان سپاه و خود خامنه ای به میدان آمده و مدعی شدند که در این حمله و هجوم این مجاهدین بوده اند که به پلیس و نیروهای امنیتی عراق حمله کرده و تعدادی را کشته و تعدادی را نیز مجروح کرده اند. و در واقع این مجاهدین بوده اند که در این حمله با استفاده از سلاحهای سرد و گرم به پلیس امنیتی عراق حمله کرده اند. البته همان روزها آیت اله بی بی سی فارسی هم با "شیطنت"!! همین اكاذيب را به عنوان بخشی از خبر پخش کرد تا رعایت "بیطرفی کامل"! و "وجدان ژورنالیستی"! را در این مورد کرده " باشد.
این حمله و هجوم و وحشیگری برخلاف همه تعهدات عراق بود. اما ظاهرا قول و قرارهایی که دولت عراق با رژیم آخوندی داشت جایی برای محترم شمردن آن تعهدات باقی نگذاشته بود. به همین دلیل هم روز بعد، هم دستگیر شدگان و هم مجاهدین اشرف و هوادارانشان در همه جای جهان برای وادار کردن عراق به محترم شمردن حقوق بشر مجاهدین و تعهداتشان و باز گرداندن گروگانها به قرارگاه اشرف، دست به اعتصاب غذا ی نامحدود زدند.

بعد از این مقدمه که شرح مختصری از واقعه بود، به داستان آن سی و شش گروگان می پردازیم. همانطور که گفته شد آن سی و شش گروگان هم بلافاصله دست به اعتصاب غذا زده و خواستار برگشتن به قرارگاه اشرف شدند زیرا که جرم و گناهی مرتکب نشده بودند که با آن قساوت و وحشیگری و در حالیکه مجروح بودند از میان یارانشان "دزدیده" شده بودند. پلیس عراق آنها را به زندانی در شهری در نزدیکی قرارگاه اشرف منتقل کرد. علیرغم سه بار حکم قاضی دال بر بی گناهی آنها و دستور دادستان کل عراق برای آزادی آنها، دولت عراق همچنان از آزادی آنها خودداری کرد تا اینکه فشارهای بین المللی باعث شد که نهایتا دولت عراق آنها را به اشرف برگرداند.
خامنه ای در دیدارش با رئیس جمهور عراق که قبل از انتخابات رژيم و شروع قیامهای اخیر به ایران رفته بود، ، از جلال طالبانی و دولت عراق خواسته بود که به قرار و مدارشان در رابطه با مجاهدین و قرارگاه اشرف هرچه زودتر عمل کنند. بنابراین از آنجایی که این اقدامات و حمله و هجوم وحشیانه به قرارگاه و کشتن و مجروح کردن مجاهدین بر اساس توافق مزبور انجام شد، میتوان اهداف زیر را برای این آدم دزدی حدس زد:

– همه ی این گروگانها در مقابل دستمزد یک راست به ایران برده شوند و در اختیار وزارت اطلاعات و دستگاه سرکوب و شکنجه آخوندها قرار بگیرند.


– این گروگان ها به یک محل و اردوگاه دیگر دور از مرز ایران و در جایی بسیار بد آب و هوا تر منتقل شوند و گروگان گیری به دفعات تکرار شود و به این وسیله مجاهدین قرارگاه اشرف - علی رغم خواسته شان و برخلاف قوانین بین المللی که عراق ملزم به اجرای آنهاست – به محل دیگری منتقل شوند.

–با کار توضیحی و وعده و وعید، تعدادی از این گروگانها را "ببرانند" و وادار به "توبه"! کنند و سوژه تبلیغاتی و اتهام علیه سازمان مجاهدین درست کنند و به این ترتیب نشان بدهند که بسیاری دیگر از آنهایی که هنوز در اشرف هستند مایل به جدا شدن از سازمان هستند و بنابراین پلیس باید در آنجا مستقر شود و اینگونه افراد را از دست مجاهدین نجات بدهد. در این مورد قابل ذکر است که از همه امکانات و روشهایی که تصور میکردند میتواند تعدادی از سی و شش اسیر را به قبول جداشدن از مجاهدین و ندامت و همکاری با آخوندها بکشاند استفاده کرده بودند.

- در این مسیر هرچند نفر از این مجاهدین که کشته شوند باعث خوشحالی ولی فقیه خواهد شد.

– حتی اگر هیچکدام از این اهداف برآورده نشد، میتوان به بهانه رعایت حقوق بشر، برخی کشورهای منطقه و غربی را راضی کنند که این گروگانها را به عنوان پناهنده بپذیرند و با تکرار این سناریو به تدریج همه ی مجاهدین قرارگاه اشرف را به بیرون از عراق منتقل کنند و قرارگاه اشرف را ببندند.

– آخوندها و وزارت اطلاعاتشان با این آدم دزدی به جوانان و مردمی که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران و در دانشگاهها، قیام و جنبش اخیر را ادامه داده اند پیام قدرتمند بودن و تسلط بر اوضاع را می دهند تا آنها را از ادامه قیام نا امید و سرخورده کنند.

یاد آوری می شود که چند سال پیش دو مجاهد خلق در بغداد ربوده شدند و هنوز هم علیرغم تلاشهای زیادی که برای نجات جانشان شده هیچ خبری از آنها به دست نیامده است. اینبار اما 72 روز تحصن و اعتصاب غذا و كارزار سياسي در اشرف و در زندان و در قريب به 40 كشور و بخصوص اعتصاب غذاي خشك 36 اسير، اراده و توطئه ی رژيم و عواملش در عراق را در هم شكست و سرانجام گروگانها آزاد شدند و رژیم به هیچکدام، تکرار می کنم به هیچکدام از اهداف و خواسته هایش در این گروگانگیری دست نیافت و به قول معروف پوزه اش به خاک مالیده شد. بعد از این پیش آمد سیل تبریکات به طرف مجاهدین روانه شد. اما برخی از روی غرض و تعدادی نیز از سر خیرخواهی گفتند که چرا تبریک؟ و چه تبریکی؟ گروه اول که تکلیفشان معلوم است و نیازی به پاسخ ندارند. اما بنده به گروه دوم یعنی خیرخواهان عرض می کنم که اگر یکبار دیگر به هدفهای آخوندها از این آدم دزدی نگاهی بیفکنند خواهند دید که "چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند".

و شرایط در اشرف و عراق در رابطه با مجاهدین دیگر آنچه در قبل از حمله بود نیست. خیلی ها از این واقعه درسهایی ارزنده ای گرفتند و خواهند گرفت. مهمترین درس برای مردم و جوانان ایران اینکه به قول آقای رجوی "اگر حاضر باشیم بهایش را بپردازیم، قیصر را هم میتوان از اسبش به زیر کشید.". بسیاری از ما خاطره بابی ساندز مبارز ایرلندی را به یاد داریم. او پس از دستگیری توسط پلیس انگلستان، حاضر به پوشیدن لباس زندان نشد زیرا خود را زندانی سیاسی میدانست و نه یک دزد و خلافکار. پلیس هم حرف او را نمی پذیرفت و او را زیر فشار گذاشتند که یونیفرم زندان بپوشد. او دست به اعتصاب غذا زد و دوماه و چندروز بعد در اثر همین اعتصاب غذا جان باخت. خاطره ایستادگی و مقاومت او هیچگاه فراموش نخواهد شد. همچنانکه خاطره مبارزه و ایستادگی این مجاهدین همواره در یادها خواهد ماند.
با توجه به آنچه در این سه ماهه قیام در ایران می گذرد و با توجه به شرایط و آنچه در آن دادگاههای کذایی و محاکمات فرمایشی دستگیر شدگان در ایران گذشت، این سی وشش مجاهد به مردم ایران پیام دادند که چگونه باید در مقابل رژیم ایستاد و تسلیم نشد و از کی باید سرمشق گرفت.

به گمان من این درسها و این دستاوردها، هم برای مجاهدین و هم برای مردم ایران بسیار ارزشمند هستند. از این بابت است که باید به مجاهدین و رهبرانشان و به مردم ایران تبریک و دست مریزاد گفت.


۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

شرکت در مراسم گردهم آیی اعتصاب غذا کنندگان در لندن

شنبه ششم سپتامبر 2009 برابر با چهارم مهرماه یکهزارو سیصدو هشتاد و هشت برای هموطنان و سایرینی که در مراسم گردهم آیی حمایت از مجاهدین اشرف در کنار اعتصاب غذا کنندگان در لندن شرکت کرده بودند سخنانی گفتم. متن این سخنان اینگونه بود:


سلام بر شما اعتصاب غذا کننده ها و همه ی انسانهای با شرفی که در شهرهای مختلف جهان با مایه گذاشتن از جان خودشون، صدای مظلومیت مجاهدین شهر اشرف را به گوش جهانیان می رسانند. آرزو می کنم همچنان قوی و استوار باشید و هرچه زودتر به خواسته هاتون برسید. سلام و درود بر همه یاران و هواداران شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین و سلام بر همه مجاهدین شهر اشرف که این روزها همه ی ما بسیار نگران سلامتی اونها هستیم.
یاران ما در اشرف تابستان بسیار سختی را گذراندند و هنوز هم آثار زخم چماق و تیر و تبر نواده های شمر و یزید بر تنشان است و علی رغم همه سختی ها به اعتصاب غذای خودشان که دوماه از شروع او ن میگذرد ادامه میدهند. ما اینجا واقعا نگرانشون هستیم. ای کاش میشد که یک جوری این اعتصاب غذا در اشرف تمام میشد و این اسطوره های مقاومت بیش از این سلامتشون و جسمشون تحلیل نمی رفت. آخه اینها سرمایه های مقاومت مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی هستند. کوله باری از چهل سال مقاومت و مبارزه علیه رژیمهای دیکتاتوری شاه و شیخ را بر پشت دارند. برخی شان چندین سال از عمرشان را در مبارزه با رژیم دیکتاتوری شاه گذرانده اند و بسیاری شان طعم زندان و شکنجه شاه را چشیده اند و بسیاری هم طعم زندان و شکنجه شیخ را. آرزو می کنیم که هرچه زودتر به خواسته هاشون برسند و بیش از این سلامتی شون به خطر نیفتد.
دوستان عزیز
اونهایی که سن و سالشون در حدی است که دوران انقلاب ضد سلطنتی را به خاطر دارند میدانند که خمینی دجال وقتی در پاریس بود به مردم ایران دروغ گفت و وعده های دروغ داد. خمینی بعدها خودش اقرار کرد که در واقع به قول خودش با مردم خدعه کرده. یعنی به مردم کلک زده و واقعیات افکار و عقایدش در باره حکومت مذهبی و ولایت فقیه را با مردم در میان نگذاشته. مردم ایران خیلی زود این نیرنگ خمینی را فهمیدند و از همان سالهای نخست حکومت ولایت فقیه، نهال مقاومت در برابر فاشیسم مذهبی را کاشتند. جوانان دانش آموز و دانشجو و قشر روشنفکر جامعه ایران از همان سالهای نخست حکومت خمینی در قالب احزاب و سازمانهای سیاسی در مقابل قشریگری خمینی دست به مقاومتی جانانه زدند. در این میان فعالیتهای سیاسی و فرهنگی سازمان مجاهدین در جهت افشای سیاستها و افکار ارتجاعی خمینی و دارو دسته اش تا سرفصل سی خرداد 1360 به عنوان نمونه بسیار چشمگیری از مقاومت مردم ایران در برابر ارتجاعیون جنایتکاری که با نام دین قصد چیره شدن بر سرنوشت مردم ایران را داشتند قابل یادآوری است. نهال مقاومت از همان ابتدا به دست همین جوانان مبارز و مجاهد کاشته شد و با خون بهترین مردان و زنان ایران آبیاری شد. بعد از خرداد 1360 هم که خمینی جنگ مسلحانه را به مجاهدین و نیروهای انقلابی تحمیل کرد درخت مقاومت با جانفشانی فرزندان مبارز و مجاهد مردم ایران همچنان سرسبز و سربلند ماند و رشد کرد. در همه این سی سال این درخت با خون بهترین جوانان ایران آبیاری شده و سبز و تنومند شده و حالا شاخ و برگش در سرتاسر میهن آخوند زده ما گسترده شده و دارد به بار می نشیند. جنبش و مقاومتی که امروز در ایران جریان دارد، جنبش بی ریشه و نهالی نازک و جوان نیست.

یاران
جنبشی که آخرین حرکتش همین حرکت اخیر روز قدس بود که صدها هزار و شاید بیش از یک ملیون نفر ایرانی شرافتمند و از ظلم ولایت فقیه به جان آمده، در سرتاسر ایران علی رغم تهدیدات خامنه ای جنایتکار و فرماندهان سپاه آدمکشانش از خانه بیرون آمدند و تظاهرات کردند و شعار مرگ بر دیکتاتور و جانم فدای ایران دادند، بله ، این جنبش حاصل سی سال مقاومت مردم ایران است. این را به راحتی میتوان از خلال شعارهای مردم و خواسته های اونها فهمید. شعارهای و خواسته هایی که در این سی سال از دهان همین مجاهدین که امروز در اشرف هستند درآمده. شعارهایی مثل "مرگ بر خامنه ای" و "دیکتاتور، دیکتاتور، این آخرین پیام است؛ ارتش سبز ایران آماده قیام است" و "ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم" . بزرگمردان و بزرگ زنانی که امروز در اشرف هستند بازماندگان خیل عظیمی از مجاهدین و مبارزینی هستند که در این سی ساله درخت مقاومت را با خون خودشان آبیاری کردند و شعله های مقاومت را در سرتاسر ایران روشن نگه داشتند. و این کار آسانی نبود. در این سی سال چه رنجها که کشیدند و چه خون دلها که خوردند. یکصد و بیست هزار نفر در این سی سال خونشون را برای بارور شدن همین درخت تناور مقاومت نثار کردند.

توجه کنید که به عنوان نمونه برای افشای سیاست ضد انسانی ساختن سلاح هسته ای رژیم که رژیم برای تضمین ماندنش اون را دنبال میکنه اما امروز به همت همین مجاهدین و شورای ملی مقاومت به طناب دار آخوندها تبدیل شده چقدر زحمت کشیدند و شهید دادند و با هزار جور مشکل و سنگ اندازی مواجه شدند. دولتهای غربی علاقه ای به اینکه این رژیم شرش را از سر مردم ایران کوتاه بکند نداشتند وشاید هنوز هم ندارند. این دولتها در همه این سالها علی رغم اینکه میدیدند که رژیم آخوندی چه جنایاتی در حق مردم ایران می کند اما دست از مماشات با آخوندها نکشیدند. بارها و بارها خانم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت به اینها تذکر داد که دست از حمایت این رژیم بردارند و مردم ایران و مقاومت مردم ایران را راحت بگذارند تا خودشان تکلیفشان را با این آخوندهای دجال یکسره کنند اما کو گوش شنوا. اینها خیال کرده اند که تا ابد میتوانند رژیم ولایت فقیه را سرپا نگه دارند و مانع از این بشوند که مردم ایران به آروزی قدیمی خودشان که داشتن یک نظام دموکراسی مردم سالار و سکولار است برسند. سر همین قضیه اتمی و صدور ارتجاع و تروریسم به کشورهای منطقه هرگز حاضر نشدند که بطور جدی و از زاویه منافع واقعی مردم همه دنیا و بخصوص مردم ایران با آخوندها برخورد کنند. تا توانستند با آخوندها مماشات کردند. دولت آمریکا به درخواست آخوندها و برای جلب رضایت اونها اسم سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را در لیست تروریستی قرار داد. بعدش هم که همین انگلستان به درخواست ملاهای حاکم پیش قدم شد تا کشورهای اروپایی هم اسم سازمان مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریست بگذارند و دست و پای این جنبش دیرپای مقاومت را برای فعالیتهای سیاسی ببندند با این تصور باطل که میتوانند همین رژیم جنایتکار را وادار کنند که دست از فعالیتهای تروریستی و صدور ارتجاع به کشورهای منطقه بردارد. این بار اول نیست که این انگلیسی ها این اشتباه را می کنند. در دورانی که هیتلر در آلمان قدرت گرفته بود و در صدد صدور ایدئولوژی نژادپرستانه و ضدانسانی نازیسم به بیرون از آلمان بود و میخواست مثل احمدی نژاد و خامنه ای آقا و رهبر جهان بشود هم انگلیسی ها همین اشتباه را کردند.

نویل چمبرلن (Neville Chamberlain) ، بین سال های 1937 و 1940 نخست وزیر بریتانیا بود. او که جنگ پر تلفات جهانی اول را به چشم دیده بود، بر این باور بود که با سازش با آدولف هیتلر یعنی خامنه ای و احمدی نژاد اون دوران، و در واقع با رشوه دادن به او می توان از بروز یک جنگ دیگر جلوگیری کرد و میتوان هیتلر را وادار کرد که دست از تفکرات فاشیستی و جنگ طلبانه اش بکشد.
امروز بیست و ششم سپتامبر است. چمبرلن برمبنای همین باور در 29 سپتامبر 1938 یعنی درست هفتاد و یکسال پیش توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضاء کرد که به موجب آن بریتانیا و فرانسه، در غیاب نمایندگان جمهوری چک اسلوواکی، پذیرفتند که منطقه سودتنلند (Sudetenland) چک به آلمان هیتلری واگذار شود و با این کار می پنداشتند که به «صلح» دست یافته اند. تقریبا همین کاری که امریکایی ها و انگلیسی ها در جنگ عراق با آخوندها کردند.
شش ماه بعد، در ماه مارچ 1939، هیتلر مناطق بوهمیا و موراویای چک را تصرف کرد و در اسلوواکی نیز دولتی دست نشانده مستقر کرد.
کمتر از یک سال پس از توافق نامه مونیخ، یعنی در سپتامبر 1939 نیروهای هیتلر لهستان را اشغال کردند و چمبرلن ناگزیر شد به آلمان نازی اعلان جنگ بدهد و به این ترتیب پر تلفات ترین جنگ تاریخ بشر آغاز شد. جنگی که رقم کشته های انسانی اون به بیش از 50 میلیون نفر رسید. تازه اون زمان هیتلر در بین اکثریت مردم آلمان محبویتی داشت و سالها بود که کلی از مشکلات اقتصادی آلمان را حل کرده بود. اما امروز اینها دارند از دولت و حکومتی حمایت می کنند که فقط با زور سرکوب و زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام بر مردم حکومت می کند.

اما آهای آقای اوباما که چشمت را بر جنایات نوری مالکی نوکر خامنه ای در حق دلیران اشرف بسته ای و دستت را به طرف احمدی نژاد جنایتکار دراز می کنی مطمئن باش که کار این رژیم تمام شده و حمایتهای شماها دیگر نمیتواند دردی از اینها دوا کند.
زیرا که علی رغم همه این ترفندهای مماشات گرایانه و علی رغم همه ی سرکوبها و زندان و شکنجه و اعدامهایی که رژیم ضدبشری ولایت فقیه در حق مردم ایران به عمل آورده آن درخت تناور مقاومت به بار نشسته و جوانان دلیر ایرانی با الهام از سی سال مبارزه و جان فشانیهای همین گردان اشرفی به میدان آمده اند و شعار می جنگیم می میریم ایران رو پس میگیریم سر داده اند. ماشین سرنگونی اینها استارت خورده و دیری نخواهد پایید که مردم ایران ریش و ریشه آخوندها را از بیخ و بن برکنند و به آرزوی دیرینه شان برای داشتن یک حکومت مردمسالار و سکولار جامه عمل بپوشانند.
مرگ بر خامنه ای . زنده باد آزادی
درود بر فرزندان دلیر و مبارز مردم ایران چه تهران و چه اشرف.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

ادامه بخش فارسی بی بی سی و قیام مردم ایران.


23 آگوست 2009

بخش فارسی بی بی سی و قیام قهرمانانه مردم ایران

در قیام اخیر مردم ایران علیه نظام ولایت فقیه، به شهادت دوست و دشمن، وسایل ارتباط جمعی؛ اعم از تلفن همراه، اینترنت و شبکه های اینترنتی و رادیوها و تلویزیونهای ماهواره ای، نقش بسیار مهم و ارزنده ای را بازی کردند و از آنجایی که قیام هنوز ادامه دارد، وسایل ارتباط جمعی نیز همچنان مردم ایران را در راه رهایی از سلطه اهریمنی نظام آخوندی کمک می کنند. فیلمها و اخبار و اطلاعات مربوط به قیام مردم، که با فاصله زمانی بسیار کم از زمان وقوع در اختیار رسانه ها قرار می گرفتند و به اطلاع مردم ایران و افکار عمومی جهان قرار میگرفتند، نقش غیر قابل انکاری در تشویق مردم به ادامه حرکات اعتراضی شان داشته و دارند. در این میان چند رسانه معروف نقش برجسته تری در شروع قیام داشتند، از جمله تلویزیونهای فارسی بی بی سی و صدای آمریکا و سایتهای یوتیوب و فیس بوک و تیوتر.

فعالیت تلویزیونهای فارسی زبان؛ بخصوص از قبل از انتخابات، بطور محسوسی زیاد و جهت دار شده بود. تلویزیون فارسی بی بی سی کوشش فراوانی داشت که تلاش تحریم انتخابات را خنثی کرده و مردم را به پای صندوق های رای بکشاند. کسانی که برای انجام مصاحبه ها و دادن تحلیلهای سیاسی دعوت میشدند همگی از فواید رای دادن می گفتند و اینکه مردم ایران میتوانند با شرکت در انتخابات و دادن رای به نامزدهای اصلاح طلب، علاوه بر خلاصی از دست احمدی نژاد و دارو دسته اش، به بهتر شدن اوضاع کشور در زمینه های مختلف و مهمتر از همه در زمینه سیاسی و بسط آزادیهای اولیه و اجتماعی کمک کنند. نوع تحلیلها و بیان نظرات به گونه ای بود که گویا انتخاباتی که در راه است، انتخاباتی آزاد است که در آن رای مردم تعیین کننده اصلی است. البته به این نکته اشاره میشد که کاندیداها همگی از فیلتر شورای نگهبان رد شده اند و همگی مورد تایید ولی فقیه و شورای نگهبان هستند، اما در عین حال گفته میشد که انتخاب کاندیداهای اصلاح طلب تغییرات اساسی در نظام قرون وسطایی ولایت فقیه خواهد داشت. تلویزیون بی بی سی فارسی به وضوح از اصلاح و تغییرات مورد ادعای اصلاح طلبان در رژیم جمهوری اسلام دفاع کرده و آنرا عملی کاملا انجام شدنی معرفی میکرد و افراد و گروههایی را که انتخابات را تحریم کرده بودند سرزنش میکرد.

پس از اعلام نام نامزدهای رد شده از فیلتر شوران نگهبان و برگزاری مناظره ها، فعالیت تلویزیون بی بی سی بازهم بیشتر و بیشتر شد. از ایرانیان داخل و خارج ایران با اصرار درخواست میشد که در انتخابات شرکت کنند و به کاندیداهای اصلاح طلب رای بدهند و مطمئن باشند که تغیرات اساسی قابل اجرا بوده و انجام خواهند شد. بخصوص در خصوص آزادیهای اجتماعی و جمع کردن گشت های سرکوبگر و مزاحم مردم وعده های زیادی داده میشد. تحلیلگران مختلف از نقاط مختلف جهان، از ایران گرفته تا اروپا و امریکا و کانادا، در زمینه منافع رای دادن و مضار تحریم و رای ندادن داد سخن میدادند. انگار نه انگار که انتخابات در رژیم ولایت فقیه، خیمه شب بازی مسخره ای بیش نیست که از همان ابتدای کار این نظام با تقلبات گسترده همراه بوده و همواره نامهایی که از صندوق در آمده اند همانهایی بوده که ولی فقیه و همدستانش می خواسته اند.

بودجه رادیو و تلویزیون فارسی بی بی سی توسط مالیات دهندگان انگلیسی تامین میشود. دولت انگلیس نظارت دارد که این رسانه ها در راستای منافع دولت و مردم انگلیس حرکت کنند. بنابراین باید انتظار داشت که جهت گیری این رسانه ها براساس تحلیل و سیاست وزارت خارجه انگلیس در رابطه با ایران باشد. دولت انگلیس و به تبع آن وزارت خارجه انگلیس سیاستشان در رابطه با ایران موافقت با تغییرات و اصلاحات در رژیم است بدون آنکه تمامیت رژیم به خطر بیفتد. یعنی که دولت انگلیس با تغییر رژیم در ایران مخالف است و برای پیشگیری از تغییر رژیم تا به حال هرکار که توانسته کرده است. سیاست مماشات با رژیم آخوندی را باید در همین راستا دید. یادآوری سفرهای جک استرا وزیر خارجه سابق انگلیس به ایران و روابط خاص وی با خاتمی و خرازی و کوشش های وی برای آشتی دادن رژیم آخوندی با غرب و به پای میز مذاکره کشاندن آخوندها به نظر ضروری نمی رسد. بنابراین خط قرمز تلویزیون فارسی بی بی سی، تغییر نظام در ایران است. از این خط نباید رد شوند. طبیعی است که در این مسیر و با توجه به این سیاست، کارمندانی در بی بی سی استخدام خواهند شد و کارشان خواهد گرفت و حرفشان تعین کننده خواهد بود که از خط اصلاح طلبی دفاع کرده و با کسانی که در جهت سرنگونی نطام ولایت فقیه مبارزه می کنند، مخالف سرسخت باشند و مخالفتشان را هم دائما در تحلیلها و نوشته ها و گفته ها و برنامه هایی که می سازند بیان کنند. قبل از همه صادق صبا که فعلا رئیس بی بی سی فارسی شده و مسعود بهنود که از ایران یک راست به انگلیس آمده و در بی بی سی فارسی استخدام شده و تحلیل میدهد، از همین قماش هستند. مدت کوتاهی قبل از انتخابات و جریانات اخیر، صادق صبا گزارشی مستند گونه از ایران برای تلویزیون فارسی بی بی سی تهیه کرده بود که در آن تلاش زیادی کرده بود که زیبایی های ایران و زندگی راحت و خوب جوانان را نشان بدهد و جوانان ایرانی خارج کشور را به رفتن و آمد به ایران تشویق کند. با دیدن این فیلم هرگز نمیشد تصور کرد که جوانان ایرانی همین قهرمانانی هستند که در خیابانهای شهرهای ایران حماسه های اخیر را آفریدند و حکومت ایران همین حکومتی است که اینگونه بی شرمانه سرکوب می کند، می کشد، دستگیر و شکنجه می کند و فاجعه می آفریند.

ضدیت های رادیو و تلویزیون فارسی بی بی سی با مجاهدین و شورای ملی مقاومت را نیز باید در همین راستا دید. وزارت خارجه و دولت انگلستان به دنبال مماشات با رژیم ولایت فقیه هستند و تا به حال در این زمینه از همه کشورهای غربی جلوتر بوده اند. قابل توجه است که حالا که اصلاح طلبان، که تا همین قبل از انتخابات جزو بدنه نظام به حساب می آمدند و کاندیدشان به راحتی از فیلتر شورای نگهبان رد میشد، به "اپوزیسیون" رژیم تبدیل شده و برخی از سرانشان در بازداشت و تحت شکنجه به سر می برند، کار کمی برای تحلیل گران و خط دهندگان در بی بی سی فارسی مشکل شده است. با اینحال ضدیتشان با مجاهدین و شورا همچنان برقرار است. در جریانات حمله وحشیانه پلیس عراق به قرارگاه اشرف مجاهدین که حاصلش بیش از ده کشته و پانصد زخمی و چهل اسیر بود، در حالیکه خبر اول بسیاری از خبرگزاریها و تلویزونها نظیر سی ان ان و الجزیره همین موضوع بود و فیلم حمله که توسط مجاهدین تهیه شده بود پخش میشد، تلویزیون فارسی بی بی سی ابتدا بخش کوچکی از فیلم را که اطلاعات زیادی در باره حمله و سرکوبگری پلیس عراق نشان نمیداد را پخش کرده و سپس گفته های عل دباغ مقام عراقی را که گفته بود اصلا حمله ای صورت نگرفته و کسی مجروح و کشته نشده و مجاهدین دروغ می گویند را بطور کامل پخش کرد.

بعد از انتخابات و انجام تقلب بزرگ که از آن با نام کودتا یاد میشود، اوضاع ایران به هم ریخت و مردمی که به کاندیدای اصلاح طلبان رای داده بودند برای گرفتن حقشان به خیابان ها ریختند. مردمی هم که رای نداده و انتخابات را تحریم کرده بودند موقعیت را مناسب دیده و به خیابانها آمدند تا مخالفتشان را با نظام ولایت فقیه اعلام کنند. شعارهای تظاهرات کنندگان پس از چند هفته از "رای ما کو؟" به "مرگ بر خامنه ای " تبدیل شده و داستان تظاهرات و خواسته تظاهرات کنندگان به سمت تغییر تمامیت رژیم رفته است. این در حالی است که دولت انگلیس همچنان با تغییر رژیم در ایران مخالف است و بنابراین چاره ای نداشته جز اینکه فتیله را پائین بکشد و بیشتر به مسائل فرعی بپردازد. البته در جریان تظاهرات و اعتراضات پس از انتخابات دستگاه سرکوب رژیم تعدادی از کارمندان سفارت انگلیس در تهران را با اتهام همدستی با تظاهرات کنندگان در راستای براندازی نظام، دستگیر کرد و احتمالا بابت آزادی آنها از جمله از دولت انگلیس خواسته است که جلوی فعالیتهای تلویزیون فارسی بی بی سی را بگیرد. اما دولت انگلیس اگر سیاستش ادامه حمایت از تظاهرات کنندگان و مردم ایران بود هرگز گوشش به این شانتاژها بدهکار نبود. داستان دستگیری تعدادی ملوان انگلیسی در آبهای شط العرب و آزادی سریع آنها به دنبال تهدیدات دولت انگلیس هنوز از خاطره ها پاک نشده است.

تحلیلگران بی بی سی فارسی هیچگاه به روی مبارک نیاوردند که وقتی با تحریم انتخابات مخالفت میکردند، چگونه با تمام توان این عقیده را تبلیغ می کردند که رای مردم در انتخابات تعیین کننده است. در حال حاضر بی بی سی فارسی به میزان زیادی از برنامه هایش در رابطه با آنچه در ایران می گذرد کاسته است و سعی می کند از حوادثی نظیر انتخابات افغانستان و غیره حداکثر استفاده را کرده و تا میتواند فتیله برنامه های مربوط به اعتراضات و تظاهرات و دستگیریها و پی آمدهای آنها را پائین بکشد زیرا به خوبی دریافته است که هدف این اعتراضات دیگر آنچه در ابتدای کار بود نیست و مردم ایران به این نتیجه رسیده اند که از دل این رژیم اصلاحاتی بیرون نخواهد آمد و راه حل ایران در تغییر رژیم است. حالا همانطور که خامنه ای از اینکه اجازه برگزاری و پخش مناظره های قبل از انتخابات را داد پشیمان است، بی بی سی فارسی هم که خواستار ادامه عمر رژیم آخوندی است، بدون شک از اینکه به برگزاری تظاهرات در همان روزهای اول دامن زد پشیمان است. اما از قدیم گفته اند که "پشیمانی سودی ندارد!".


۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

گماشته آقا

نوروز 1388

گماشته "آقا"!!

مصاحبه خبرگزاری فارس با موفق الربیعی در باره مجاهدین و اشرف

امت عزیز حزب اله سلام علیکم. حتما خبر دارید که چند روز پیش آقای موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق برای دستبوس "آقا" و رسیدگی به حسابهای عقب افتاده به ایران تشریف آورده بودند. خبرگزاری فارس که ما باشیم، برای راحتی خیال امت حزب اله که گویا نگران این هستند که نکنه زور دولت عراق به منافقین نرسه و اونا یک وقت بخواهند خطری متوجه نظام "اسلامی" ما بکنند، یک مصاحبه حضوری با آقای موفق انجام دادیم.
مصاحبه کننده که همون برادر خ..... خودمان باشد، بحمداله هیچ رابطه ای با وزارت اطلاعات و زندان اوین و سایت ایران دیدبان نداشته و یکی از فدائیان خودسر "آقا" ست که تا حالا همینطور خودسرکی و برای رضایت خاطر مقام معظم رهبری یک کارایی کرده که ذکر آنها در اینجا خوبیت ندارد. برای اینکه خودسر بودن این برادر به خودسر بودن کسانی که آن قتلهای معروف را انجام دادند وصل نشود و باعث نتیجه گیریهای خودسرکی امت حزب اله نشود، ما از بردن نام این برادر معذوریم و در گزارش این مصاحبه از ایشان با نام مخفف برادر خ که منظور همان خبرنگار است نام می بریم.

برادر خ: آقا موفق چاکریم اهلا و سهلا. نوکرتیم به مولا. عارضم به حضور ذی فضولت که ما امت حزب اله و سربازای گمنوم "آقا"، در مقابل اینهمه زحمتای شوما واسا حفظ "بیضه اسلام" لنگ انداخته و از ته دل به شما میگیم که بابا ایواله. موفق باشی.

موفق الربیعی: سهلا و اهلا. ما از همان بچگی موفق بودیم و هنوز هم هستیم. حالا ما هذا سوالکم؟

برادر خ: چطو شده که شوما تا بحال نتونستید این مجاهدین رو به ما تحویل بدین تا ما خلاصه خیال "آقا" رو از بابت اینا آسوده کونیم؟

موفق الربیعی: همانطور که رهبر معظم فرمودند و بعدش هم خود اینجانب تکرار کردم حضور عناصر سازمان مجاهدین در اردوگاه اشرف، امری نامطلوب است. اینها در اردوگاه اشرف کاری ندارند غیر اینکه علیه دولت عراق و رهبر معظم توطئه کنند. حالا دولت عراق به جهنم، اینا دائما خاطر "آقا" را آزرده می کنند.

برادر خ: اینا رو که خودمونم میدونیم. یه چیزی بگو که ما ندونیم. ما که میدونیم اینا همه ش توطئه می کونن. اما، شومام که غریبه نیسی، ما خودمان اینجا کسانی رو که توطئه می کونن یواشکی سوار ماشین می کونیم و یا طنافیشون می کونیم و یا کارتیشون می کنیم. بعدش هم که سر و صدای قضیه دراومد "آقا" میان پشت قضیه و میگن اینا عوامل خودسر بودن. یعنی خفه. حرف نباشه. اینا خودین.

موفق الربیعی: ما هم بحمداله توانستیم در عراق گردان عوامل خودسر خودمان را راه بیندازیم و یک کارهایی بکنیم اما هنوز زورمان به اینا نرسیده. این است که دنبال بهانه میگردیم. شما بهانه سراغ نداری؟

برادر خ: بهانه که چه عرض کونم. اما رهنمود زیاد داریم. البته "آقا" خودشون تو خط رهنمود استاد مان.

موفق الربیعی: "آقا" یکی دو ساعتی ما را رهنمودی کردن. اما خوب شما هم بفرمائید بکنید. شاید باعث بشه ما وظیفه مان را بهتر انجام بدیم.

برادر خ: رهنمود مهنمود که زیاته. بچشم. عرض میکونم. اولندش که باس تا از دستتون میاد اینا را اذیت بکونید. آبشون را قطع کونید. برقشان را قطع کنید. اگه میتونید باهاشون درگیر شین و توی دعوا با چاقو بزنیدشون. بعدشم بگید ما خبر نداریم کی بود. بگید امت حزب اله عراق خودسرکی رفتن اینا را بزنن، تازه مامورین ما مانع این شدن که مردم عراق حساب اینا را برسن. اگرم شکایت کردن و اطلاعیه دادن شما هم اطلاعیه بدین و بگین اینا دارن جو سازی میکنن. بگین اینا دروغ میگن. بگین اینا خودشون خودشونو کتک می زنن که آبروی امت حزب اله عراقو ببرن. خاطرتون نیست مگر امام راحل اوائل انقلاب چیکار میکردن؟ دمش گرم. خیلی باحال بود امام. ما اینارو میگرفتیم زخم و زیلیشون میکردیم. امام فرداش میفرمود اینا منافقن و خودشون خودشونو شیکنجه میکونن که آبروی نظامو ببرن. بعدشم به ما پیغوم میدادن که شوما کاری به این سر و صداها نداشته باشین و کارتونو بکونین. مام آی میخندیدیم.

موفق الربیعی: اینکار ها را اوندفعه "آقا" فرمودند. ما هم تا اونجا که میشد انجام دادیم. چیزی دیگه به فکر شما نمی رسه؟

برادر خ: چرا. پیشنهاد میشنهاد که زیاده. اما اولش بفرما بینیم واسا چی دمب ساعت میری وقت "آقا" رو سر اینجور مسائل بی اهمیت میگیری؟ "آقا" هزارتا مخشله داره. باهاس مسائل جهانی رو راس و ریس کونه. همین پیام اوبامای ناکس رو ببین. اگه "آقا" در عرض سه شماره بهش جواب دندون شیکن نداده بود از فردا رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس کوفت و امام جمعه دلغوزآباد، مث قاشق نشسته می پریدن وسط میدون و یه چیزایی مگفتن که اوضاع امت حزب اله شیرتوشیر میشد. حالیته که چی میگم؟

موفق الربیعی: برادر به امام زمون، خود "آقا" احضار فرمودند. بنده اصلا نمیخوام مصدع اوقات گرام ایشان بشوم. ثانیا اینطور که شما فکر میکنید هم نیست. اینها پدر ما را توی عراق درآورده اند. وگرنه که "آقا" اینقدر نگران اوضاع نبود که خودش مستقیما و بطور علنی از طالبانی بخواهد که عراق به تعهداتش در مورد مجاهدین عمل کند. اصلا این تعهدات که علنی نشده بودند. "آقا" آنقدر این موضوع برایش مهم بود که خواسته یا ناخواسته علنی اش کرد و دست ما را توی پوست گردو گذاشت. حالا دیگر کسی نمیتواند بگوید اینها کسی نیستند و از این حرفا.

خبرنگار خ: خیلی خوب داش نمیخواد اینقذه روضه بخونی از "آقا" ایراد بگیری. خوب گوش کون ببین چی میگم. بگید سربازاتون به زور بیریزن توی خونه هاشون و یه چیزایی اونجا بذارن. مثلا وافور و مواد مخدر. چندتا بطری عرق سگی هم بذارید. فقط مواظب باشین برادرا عرقاشو نخورن جاش آب بیریزن که خیطی بالا بیاد. بعدش بگین تو رادیواتون بگن اینا را اونجا پیدا کردید. توی نماز جمعه هم اعلام کونین و بعدشم شعار مرگ بر منافق بدین. حالیته؟

موفق الربیعی: به همین سادگی هم که نمیشه این کارا را کرد برادر.

برادر خ: زکی سه! نمیشه؟ دمت گرم بابا. نمیشه کدومه. مام وقتی اولش بزرگون از قول امام فرمودن این کارا رو بکونید گفتیم نمیشه. اما کردیم و شد. شومام میتونید. اولش توکل کونید. بعدش هم سر کیسه رو شل کونید. کار نشد نداره حاجی.

موفق الربیعی: منظور شما این است که از اینها بهانه ی الکی بگیریم و بعدش حسابشان را برسیم. "آقا" هم همین را فرمودن. من تا حالا ده تا بهانه گرفته ام. نمیدانم چرا مردم عراق به بهانه هایم می خندند.

برادر خ: مثلاچه بهونه ای گرفتی مومن که بهت خندیدن؟

موفق الربیعی: مثلا گفتم این قرارگاه براشون بزرگه. گفتم اینجا 400 کیلومتر مربعه و برای 3500 نفر زیاده.

برادر خ: ها ها ها ها... خوب خنده داره که بهت خندیدن. مومن اقلا یه دروغی بگو که گزک دسشون ندی. براساس اطلاعات برادرای وزارت تا اونجایی که حاجیت خبر داره اندازه اونجا کمتر از چهل تاس. تو گفتی چارصدتا. خوب نوکرتم چیزی رو که همه می بینن و میشه اندازه گرفت که نمیتونی ده برابرش بکونی. خیلی باحالی. تو هم مث اون همشهری ما رفتی اسکناس بیست و سه تومنی چاپ کردی ها. دمت گرم بابا. فقط حواست باشه "آقا" نفهمه اینجوری گلاب زدی. ممکنه عصبانی بشه بگه حقوقتو کم کونن. "آقا" وقتی عصبانی میشه از این کارا میکونه. اصلا باهاس بیای خدمت برادرای وزارت دوره جدید ببینی. هم اطلاعاتت قدیمیه هم سبک کارت. زت زیاد.

---------------------------------
برای خواندن مطالب حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید

http://hosseinpooya.blogspot.com/

۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

پرده سوم از نمایشنامه در دفتر مقام عظمای ولایت فقیه




چهارشنبه سوری – نوروز 1388

نمایشنامه دنباله دار "در دفتر مقام عظمای ولایت فقیه"
پرده سوم: "رای حاج رمضون"!!

زمان: صبح اول وقت
مکان: دفتر مخصوص ولایت فقیه
افراد صحنه این پرده: 1- رئیس دفتر 2 – حاج رمضون آبدارچی مخصوص

رئیس دفتر مشغول بررسی دفتر ملاقات روزانه ولی فقیه است که حاج رمضون با قیافه ای گرفته برایش چای می آورد. چای را روی میز رئیس دفتر می گذارد. رئیس دفتر سرش را از روی میز بلند میکند.

رئیس دفتر: چه شده حاجی جان. چرا قیافه ات اینطور درهم است مومن؟ خوب است که ما کشتی نداریم که غرق شود. قیمت املاک هم که به خاطر دعاهای رهبر معظم ثانیه ای بالا میرود. پس دیگر چرا در همی مومن؟ نکند نگران آخرتت هستی؟ من به شما اطمینان صددرصد میدهم که همگی ما در سایه ولایت عظما جامان توی بهشته و هزاران حوری دارند انتظارمان را می کشند. حالا بگو ببینم چه شده؟

حاج رمضون: حاج آقا دس به دلم نذارید که خونه.

رئیس دفتر: نکنه دوباره عیالاتت با هم ساخته اند و حسابت را رسیده اند. چقدر به تو نصیحت کردم که سه تا زن را در یک خانه نگه ندار مومن. یا تجدید فراش نکن و یا اگر میکنی هرکدام را در خانه ای جداگانه اسکان بده.

ح. ر. : نه بله حاج آقا. مشکل عیالات نیست. مشکل این برادر زاده نا اهل ناشکر است. همانی که سه سال پیش با ریش سفیدی شما فرستادیمش به دانشگاه دکتری. گفتیم یک دکتری چیزی توی خانواده داشته باشیم که اینقدر مجبور نباشیم اهل و عیالاتمان را پیش نا محرم ببریم.

ر. د.: مومن این حرفا از شما بعید است. آخر جوان بسیجی که حتی دیپلم دبیرستان را هم نداشته و دوره هفت ساله دانشگاه پزشکی را در چهار سال تمام می کند و نصف کلاسها را هم شرکت نمی کند چطور میتواند اهل و عیال شما را معالجه کند؟ امت "اسلام" اصولا احتیاجی به طبیب و دکتر ندارد که محرم باشد یا نامحرم. سلامتی و مریضی ما همه در دست خداست.

ح. ر. : درست فرمایش می فرمایید حاج آقا. اما خوب ما دیدیم آیات عظام برای معالجات مختصر هم به خارجه میرن و مجبورن زیر دست دکترهای کافر و پرستارهای نامحرم دراز بکشن که لابد مسئولیت اون دنیایی داره. گفتیم شاید این پسره دکتر بشه و ما مجبور نشیم زیر دست نامحرم دراز بکشیم که به ماتحتمون آمپول بزنه. اما انگار باید این آرزو را به گور ببریم.

رئیس دفتر: حالا بفرما چطور شده است؟ ترک تحصیل کرده؟ شما که میگفتی رئیس حراست دانشگاه از ایشان رضایت دارد. تا سه چهار سال دیگر هم دکتر میشود. سواد ندارد مهم نیست. مهم اینه که آینده اش تضمین است مومن. دیگر چرا نگرانی؟

ح. ر. : نه بله حاج آقا. ترک تحصیل نکرده. توی دانشگاه حسابی مشغول تحصیل است. سر همین قضیه خاکسپاری استخوانهای جنگ تحمیلی هم در صحن دانشگاه با دانشجوهای ضدانقلاب و منافق درگیر شده بوده و هفت هشت نفرشان را با قمه لت و پار کرده بوده. خودش هم یک زخم سطحی برداشته بوده که به حمداله مشکلی نبوده. برای همین هم رئیس حراست یک سفر حج عمره براش در نظر گرفته.

ر. د.: به درستی که این جوانها مایه افتخار ما علما هستند. یک چنین جوانان مسلمان و متعهدی هستند که نظام ما را سرپا نگه داشته اند. این را به "آقا" بگو تا ایشان هم تشویقش کنند. حتما یک چفیه برایش میفرستد. "آقا" خوب قدر این جوانان را میداند. پس نگرانیت از چه بابت است؟

حاج ر.: واله چی بگیم حاجی آقا؟ خجالت میکشیم بگیم.

رئیس د.: دشمنت خجالت بکشه. بگو مومن بگو ببینم قضیه چیه؟ زن میخواد؟ براش بگیر.

حاج ر: نه بله حاجی آقا. موضوع اینا نیست. راسیتش تا دوسه ماه قبل پایش را کرده بود توی یک کفش که شما پا در میانی بکنی که ایشان بشه رئیس دانشگاه. خلاصه کلی برایش روضه خواندیم تا قبول کرد که تا درسش را تمام نکرده و دکتر نشده باید توی همین دانشگاه دکتری بمانه و بسیجی خوبی باشه.

رئیس د.: خدا خیرت بدهد حاجی. درست گفته ای. ما که نمیتوانیم یک بسیجی را که دکترا ندارد بکنیم رئیس دانشگاه مومن. معمم هم نیست که بگویم همان داشتن عمامه معادل دکترا میشود. بهتره که همین دانشگاه را بچسبد و درسش را تمام کند. شاید بشود گفت دوسال یکی برایش حساب کنند که چهار سال بقیه را توی دو سال بخواند. بعدش برایش یک فکری میکنیم.

حاج ر.: خدا خیرتان بده. ماهم همین را بششان گفتیم و ایشان هم قبول کرد. اما دیشب دوباره آمده بود و داد و هوار راه انداخته بود که:
"مگر ما چه مان از حاجی محمود کمتره. اولش میخوایم بشیم شهردار تهران و بعدش هم بشیم رئیس جمهور. تازه ما اردتمان به "آقا" خیلی هم از آقا محمود بیشتره"
ماهم اولش دعواش کردیم. اما نیس که خیلی باباشا که برادر کوچک ما باشه دوس میداریم، موندیم که چکار کنیم. گفتیم میایم با شما صلاح مصلحت می کنیم و هرچی شما فرمودید اجرا میکنیم.

رئیس د.: موندن نداره حاجی. تا درسش تمام نشه و مدرک نگیره خبری از مشاغل دولتی نیس. اگه دوس داره تاجر بشه مانعی نیس. بیاد تا براش امتیاز واردات یک چیزی مثل کشک یا روغن زیتون یا سیگار را بگیریم و بشود تاجر کشک. سر یکسال هم میلیاردر شده. هروقت هم فرصت کرد سری به دانشگاه بزند و از همین کارایی که حالا میکند بکند تا درسش تمام بشود و دکترایش را بگیرد.

حاج ر.: واله ما هم همینا را بششان گفتیم. اما میگه حالا که اینطوره به بسیج بگیم که سالی دیگه مدرک دکترایش را بشش بدن. ما هم گفتیم آخه پسره نفهم تو اگه چهار ساله دکتر بشی که نمیتوانی یک نسخه بنویسی. میگه:
" حالا کی خواسته نسخه بنویسه. مملکت "اسلامیه"! دکتر و مهندس غرب زده میخواد چکار؟ ما نباید وقتمون را صرف سرکلاس رفتن بکنیم".
میگه اگه ما کاری براش نکنیم خودش یکراست میاد میره خدمت "آقا".

رئیس د.: جوانهای این دوره و زمانه هم عجب سر پرشوری دارند ها. یادت میاد ما خودمان وقتی جوان بودیم چقدر در زندان خدمت کردیم؟ هم حاکم شرع بودیم و هم سرپرستی برادران بازجو را میکردیم. اما اینقدر شور وسر نداشتیم. خوب اینها در مکتب همین ولی فقیه بزرگ شده اند. باید هم اینطور برای خدمت به "اسلام و مسلمین" شور و شوق داشته باشند. حالا خودت چه صلاح میدانی حاجی؟ میخوای بیاریش اینجا بشود محافظ ما و در کار تجارت هم کمکمان کند؟

حاج ر.: واله ما هم همه جور قول بشش دادیم اما قبول نکرد. گفتیم بیا قبول کن دو سه سال برو خارج کشور و برگرد. اونوقت ما به همه میگیم دکتر شده و از آقا تقاضا میکنیم وزیرت بکنن. اما باز هم قبول نکرد که نکرد. میگه حالا که اینطوره ما را بکنید نماینده مجلس. هم توی دانشگاه باشیم و هم توی مجلس. اونوقت خودم سال دیگه مدرکم را از رئیس دانشگاه میگیرم و نیازی به پادرمیان حاج آقا هم نیس.

رئیس د.: عجب جوان ماجراجوییه مومن. "آقا" به اینجور جوانا خیلی علاقه داره. به نظر من بگو بیاید یک سری خدمت "آقا" بزنه و دست ایشان را ببوسد و حاجت را از ایشان بگیرد. اگر آقا صلاح بدانند برای یک مدتی نماینده مجلس بشود بد نیست. داشتن چنین نزدیکانی در مجلس برای من و تو هم لازمه. دکترایش را هم یا سال دیگر و یا دوسال دیگر میگوییم بهش بدن. بعدش به عنوان یک بسیجی که دکترا دارد همه جا برایش سر و دست میشکنند. همین وزیر اطلاعات که با شما اینجوری جنگ و دعوا دارد حاضر است هر کاری برایش بکند.

حاج ر: خدا خیرتان بده حاج آقا. خیالم را راحت کردید. چشم. فردا با خودم میارمش که بره دست "آقا" را ببوسه.

رئیس د.: بسیار خوب حاجی. حالا چای و میوه را آماده کن که کاندیداهای ریاست جمهوری میان که خدمت آقا برسن. باهاشان یکی به دو نکن مومن خوبیت ندارد.

حاج ر: چشم حاجی آقا. ما لال میشیم. اما هنوز که اینجا نیسن می خواستیم بدانیم که به نظر شما کدامشان مورد نظر "آقا" هستن؟ ما باید به کدامشان رای بدیم.

رئیس د.: مومن مثل اینکه بعد از اینهمه سال خدمت در این مکان مقدس هنوز سیاستمدار نشده ای. مملکت ما بحمداله از همه ممالک جهان دومکراتیکی تر است. اینجا "آقا" سرپرست و قیم مردم هستند و وقتی ایشان تصمیم بگیرند یعنی دومکراسی. یعنی مردم تصمیم گرفته اند. اینها همه شان مورد توجه "آقا" هستن. اینها همه شان مرید و مقلد ولی فقیه هستن. اینها همه شان برای پاگرفتن این نظام خون دل خورده اند و زحمت کشیده اند. "آقا" هم به همه ی اینها علاقمند هستن. بنابر این شما لازم نیس به کسی رای بدید. وظیفه ما و شما اینست که امثال همان برادرزاده بسیجی شما را تربیت کنیم. آنها هستن که نظام را سرپا نگه میدارن.

حاج ر: راسیتش ما دلمان راضی نیس که این حاج محمود دوباره رئیس جمهور بشه.

رئیس دفتر: چرا مومن؟ ایشان چه هیزم تری به شما فروخته؟ از صدقه سر ایشان قیمت مستقلات ما که ده برابر شده. دیگه چه ناراحتی داری مومن؟

حاج رمضون: واله مشکل اینه که وقتی آدمایی مثل این حاج محمود میشن رئیس جمهور اونوخ جوانایی مثل این برادر زاده ما هوایی میشم و میگن ما چرا نشیم. به نظرم "آقا" بهتره یکی از همین علما را بکنه رئیس جمهور.

رئیس دفتر: بد هم نمیگویی مومن. بد هم نمیگویی. حالا بفرما به امورات آبدارخانه برس. من هم باید به کارها برسم.

حاج رمضون خارج میشود و رئیس دفتر مشغول بررسی دفتر ملاقات ها میشود.

۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه

پرده دوم نمایش : سوالات شرعی حاج رمضون


پانزدهم اسفند 2008
نمایشنامه چند پرده ای:در دفتر مقام عظمای ولایت فقیه"!" پرده دوم: سوالات شرعی حاج رمضون

زمان: وسطای اسفند
مکان: دفتر ولی فقیه مستضعفین جهان
افراد صحنه به ترتیب اهمیت سیاسی - اقتصادی:
الف- رئیس دفتر خامنه ای
ب – آخوند اژه ای وزیر اطلاعات رژیم
ج- حاجی رمضون آبدارچی مخصوص دفتر مقام عظما

پرده باز میشود. رئیس دفتر پشت میز کارش مشغول بررسی اعداد و ارقام ثبت شده در یک دفترچه است. چند دقیقه ای به همین منوال میگذرد و سپس رئیس دفتر سرش را از روی دفترچه بلندکرده و دکمه ای را که مخصوص صدا زدن حاج رمضون است دو بار فشار میدهد. بلافاصله سر و کله حاج رمضون پیدا میشود.
رئیس دفتر: حاج رمضون بی زحمت دوتا چای بیار و بیا اینجا بشین کمی گپ بزنیم.
حاج رمضون بدون گفتن کلامی خارج شده و پس از چند دقیقه با یک سینی که دو استکان چای در آن هست وارد شده و یک چای را جلوی رئیس دفتر گذاشته و چای دیگر را هم روی میز کوچک کنار میز رئیس دفت میگذارد و روی مبل می نشیند.
رئیس دفتر: عرض کنم به حضور سرکار که حساب و کتابامون رو بر رسی کردم و همه ش درسته. به حمداله درآمد خوب بوده. اینها همه از آثار ارادتی است که به "آقا" داریم مومن. این اعداد نشان میدهند که اینهایی که میگویند در این مملکت فقر و نمیدانم تورم هست همه شان غرض و مرض دارند. اما میگم حاجی شما متوجه صحبتهای "آقا" با این یارو طالبانی شدی یانه؟
حاج رمضون: واله تا حدودی شدیم. یه چندتایی هم سوالات داریم اما خوب...

رئیس دفتر: سوالاتت را بعدا بپرس. اما من فکر میکنم از این به بعد دیگه وقتشه که پول نقدا رو به خارج منتقل کنیم. صلاح نیس اینجا زیاد پول نیگر داریم. از مستقلات هم هرچی میتونی به پول نزدیک کن و بده که من ترتیب فرستادنش رو بدم. اما از این موضوع به کسی چیزی بروز نده مومن. به صلاحمان نیست.

حاج رمضون: ما که دهنمون خدا را شکر قرصه. خدا سایه "آقا" را از سر ما کوتا نکنه که هرچه داریم از "آقا" داریم....... اما میگیم حاج آقا.... راسیتش یک تا شایدم دوتا موضوع هست که ما نمی فهمیم. یعنی وقتی بهش فکر میکنیم ها..... یک خورده ای گیلیج و ویلیج میشیم.

رئیس دفتر: اولا که بسیار طبیعی است که شما مسائل شرعی را نفهمی. این که خجالت ندارد مومن. خوب بهر حال فهمیدن کار ما علما است. شما مومنین، بسیاری از مسائل را نمی فهمید و برای همین هم به ما علما احتیاج دارید. در حدیث معتبر است از شیخ کافی که میفرماید العلماء یفهمون و الغیرالعلماء لایفهمون. یعنی که علماء خیلی بیشتراز این چیزا میفهمند و خلاصه شما باید رازهاتون را با اهل علم و معممین در میان بگذارید و سوالاتتون را از علما بکنید و از اموالتون در راه پیشرفت حدیث و علم خرج کنید. البته این حدیث معانی دیگری هم دارد که فعلا به اینجا مربوط نمیشود. مهم آن دستورالعملی است که میگوید رازهاتون را با علما در میان بگذارید و مسئائلی را که نمی فهمید باید از علما استفتاء کنید. هم ثواب دنیا دارد و هم ثواب آخرت.

حاج رمضون: مسئله ی اونجوری که نیس حاج آقا.

رئیس دفتر: توفیری نمی کند مومن. خجالت نکشید. هر مسئله ای باشد استفتاء بکنید. در مورد مسئله صیغه و نسوان است؟

حاج رمضون: این چیزا نیس حاج آقا. مسئله مربوط به مشکلات چیزه.....

رئیس دفتر: عرض کردم که توفیری نمیکند مومن. اگر سوالات شما مربوط به وجوهات و خمس و زکات درآمدمون هم هست، عرض میکنم که نگران نباشید زیرا که روحانیت شرعا وجوهاتی نمی پردازه. خیالت از این بابت راحت باشه.

حاج رمضون: نه حاج آقا اینم نیس. راسش خجالت میکشیم بگیم. مسئله در مورد چیزه....

رئیس دفتر: نکند در مورد نجاسات مسئله دارید؟ باید بگم بیخودی ناراحتی مومن. "آقا" خودشان تز اجتهادشان را در همین زمینه نوشته اند. انواع نجاسات را مثل کف دستشان می شناسند. هر سوالی دارید بدون خجالت بفرمائید تا از رساله "آقا" پاسختان را بدم.

حاج رمضون: خدا را شکر که بسیج یک همچین رهبر دانشمند و نجاسات شناسی داره. اما حاج آقا سوال ما یه چیز دیگه یه.

رئیس دفتر: حاجی جان بجز اینها که دیگه مسئله مهمی وجود نداره. اینقدر نگران مشکلات دنیوی نباشید. دنیا را باید به اهلش واگذار کرد. ما دعاگویان اهل بیت و پیروان امام هستیم و مسائل دنیوی برایمان مهم نیست. مسائل دنیوی را باید برای اهلش گذاشت. الدنیا مزرعه الاخره حاجی. باید به فکر آخرت و روز چهارصدهزار سال و مار غاشیه و پل صراط بود. حالا چی هست این سوال شما؟

حاج رمضون: (نجوا کنان میگوید) در مورد مسئله منافقین و اتمی و اینجور چیزاس.

رئیس دفتر: مسئله اتمی که اصلا نگرانی نداره. "آقا" ماشاءاله همه ی کتابهای علمی را خوانده اند. از کتابهای گوستاو لوبن بگیرید تا بتهونگ و حتی اگوس کنت. حتی یک روز که سرحال بودند، برای بنده ساعتها در مورد اختراع مرده شور اتمی که ایده اش مال خودشان بوده گفتند. وقتی "آقا" میگویند که ما قرار داریم که از انرژی هسته ای استفاده صلح آمیز بکنیم، بیخود نمیگن. بمب را هم انشاءاله وقتی ساختیم حتما برای مصارف صلح آمیز ازش استفاده میکنیم. متوجه نشده اید که چگونه این وزیر انرژی سوالات اتمی را از "آقا" استفتاء میکنه؟ مجتهد جامع الشرایط و ولی فقیه یعنی همین مومن. سوالت در مورد مجاهدین چیه؟

حاج رمضون: واله از این صحبتایی که این حاج آقا اجه ای میکرد ما اینجوری حالیمان شد که این مجاهدین، هم دارن داغون میشن، یعنی داغون شدن، هم توی عراق گیر نیروهای خودمون هستن و تکون نمیتونن بخورن، هم تازه اگه توی عراق آزادشون هم بزارن کاری ازشون ساخته نیس. این چیزی بود که ما از حرفای حاجی اجه ای حالیمان شد. درس عرض میکنیم؟

رئیس دفتر: غرضت را بگو مومن. اینا را شما فهمیدی. ما چیز دیگه ای می فهمیم. یکبار عرض کردم که روحانیت و علما را با عوام یکی نکن. حالا سوالت چیه؟

حاج رمضون: میگم اگه اینجوریه پس چرا "آقا" از هر خارجی که میاد ملاقاتش میخواد که حساب مجاهدین را برسن. یادتانه وقتی اون انگلیسیه که صلوات میرفستاد؛ جک نمیدونم چی چی، اومده بود، آقا تا دم در بدرقش کردن و همه ش میگفتن کار مجاهدین را تمام کنید. اونم همه ش میگفت چشم. یعنی نمیگفت ولی دساشا میگذاشت به چشاش. خوب اینا که عددی نیسن. کاری هم برعلیه ما ازشون ساخته نیس. پس این حرفای "آقا" چه معنی میده؟

رئیس دفتر: سوالت همینه یا سوال دیگری هم داری؟

حاج رمضون: واله سوال که زیاده. اما خوب یکی دیگه م که همش توی نماز میاد تو سرم اینه که بالا خره ما میخوایم بمب اتمی بسازیم یا نه؟ ما که از حرفای "آقا" و این حاج محمود و بقیه چیزی دستگیرمون نشد که نشد. اما از حرفای شما اینجوری حالیمون شد که میخوایم یه بمب اتمی بسازیم که استفاده صلح آمیز ازش بکنیم.

رئیس دفتر: اگه حاج رمضون نبودی میگفتم که داری سوالات بودار میکنی. اما حالا میگم داری سوالات نامربوط میکنی. عرض شود که....

(دفعتا دربی که به اطاق خامنه ای مربوط میشود باز شده و اژه ای وارد دفتر میشود.)

اژه ای: (رو به حاج رمضون) آهای ملعون!! من حرفهات را از پشت در می شنیدم. اگر به خاطر حاج آقا نبود بابت همین سوالات میدادم ببرنت به اوین. به ولی فقیه شبهه می کنی؟ زنت بهت حرامه! ساکت باش و از این سوالات نکن.

رئیس دفتر: آشیخ شما کوتاه بیا. اینجا دفتر ولی امر مستضعفین جهانه و مسئولش هم منم. اولا به اجازه کی از پشت در استراق سمع کردی؟ ثانیا اینجا من هستم که میگم کی چه بپرسه و کی چه نپرسه.

اژه ای: البته حرمت شما سرجاش. ولی "آقا" سخت نگرانند. دستور فرمودند که وزارت اطلاعات باید مواظب همه چیز و همه کس باشد. حتی خودیها را ما باید به شدت زیر نظر بگیریم. ممکن است یکدفعه از همین خودیها بخوریم. نظام الهی ما نباید به خطر بیفتد. فرمودن که همه باید مواظب همدیگر باشیم. ما باید مواظب بسیج باشیم. بسیج باید مواظب سپاه باشد. سپاه باید مواظب ما باشد. بسیج باید مواظب مجلس باشه. مجلس باید مواظب وزارت اطلاعات باشه. و همه باید مواظب ارتش و دانشگاه و مجلس باشیم. درست است که نظام ما باثبات است اما خوب باید خیلی مواظب باشیم.

حاج رمضون: باز ما را گلیج ویلیج کردی حاجی. حالیمان نشد که بسیج باید مواظب سپاه باشه یا سپاه باید مواظب بسیج باشه. کی باید مواظب شورای نگهبان باشه؟ ما باید مواظب کی باشیم؟

رئیس دفتر: شما وارد معقولات نشو حاج رمضون. شما لازم نیست مواظب کسی باشی. (رو به اژه ای) اولا شبهه ای به ولی فقیه نشده. ثانیا حتی انتقاد به ولی فقیه جزو مصادیق بارز براندازی نرم است و به بسیج مربوط میشود و نه به وزارت اطلاعات. شما توی کار بسیج اختلال نکنید. حالا عوض این حرفا بفرما در مورد منافقین به این حاج رمضون توضیح بده. بالاخره اینا عددی هستن یا نیستن؟ برای ما خطر دارن یا ندارن؟

اژه ای: چشم عرض می کنم. اما این حاجی ملعون گوشه میزند و ما هم باید جوابش را بدیم. عرض شود که در خصوص منافقین، ما سالهاست به همه میگیم تمام شدن و عددی نیستن. مخصوصا توی این سایتهامون می نویسیم که نیستن. به اینایی هم که از خارجه میان،نه یک بار که صدبار میگیم اینا عددی نیستن ولی ازشون میخواهیم به هر قیمتی هر بلایی میتوانند سرشان بیاورند. اما خوب بعضیا از پیش ما که میرن، علیرغم اون قالیچه هایی که میگیرن، اینور و اونور مینشینند و میگن اینا مهمند. یعنی در واقع نمک را میخورن و نمکدان را میشکنند. حالا چرا این حرفا را میزنند؟ اینشا ما نمی فهمیم. برادران دارن از چندتا از این دستگیر شدگان دانشگاه بازخواست می کنند که دلیلش را بفهمن.

رئیس دفتر: سوال حاجی رمضون اینه که اگه اینا عددی نیستن مثلا چرا "آقا" در ملاقات اخیرشون با طالبانی ازش خواست که هرچه زودتر اینها را از عراق اخراج کنن؟ یعنی حرف مهمتر از این نبود که بزنند؟ مگر اینا در عراق چه کاری ازشون ساخته س؟ آشیخ چه فایده دارد که اینقدر خودمان را به نفهمی بزنیم؟ بهتر نیست که واقعیت را بگوئیم؟ نکند خدای نکرده جنازه "نظام الهی" ما آنقدر وضعش فجیع است که توده ایهای مرده شور هم به حالش دارند گریه می کنند. بفرما از سایت پیک نت مال توده ای هاست برایت بخوانم. میگوید:
"... مورد سوم این است که در تمام این سالها، یعنی از سال 1361 تا کنون مقامات جمهوری اسلامی مجاهدین خلق را سازمانی متلاشی و بی اهمیت تبلیغ کرده اند و بی وقفه در تلویزیون و مطبوعات خود بر همین امر اصرار داشته ان. اکنون درخواست اخراج آنها، آنهم از سوی رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با طالبانی نشان میدهد که این سازمان همچنان برای رهبران ایران یک کابوس است."
خوب حالا چه جوابی داری آشیخ؟

اژه ای: هیچی. به ارواح خاک پدرم که اگر از اینا در عراق کاری ساخته باشه. "آقا" را با دست خودم کفن کردم که اینا اصلا عددی نیستن و هیچ کاری ازشون ساخته نیس. مسئله اینه که "آقا" نیس که رهبر مستضعفین همه ی جهان هستن، خوب باید به فکر بقیه مسلمین جهان هم باشن. منظور "آقا" از این اصرارهایی که داره اینه که منافقین برای مردم عراق مزاحمت ایجاد نکنند. آخه اونجا دارن یک کارایی میکنن که ممکنه مردم عراق از نظر بیکاری و اینجور چیزا مشکل پیدا کنن. میگن دارن نفت شیعیان رو میدزدن میدن به صهیونیزم جهانخوار. خوب "آقا" هم احساس وظیفه شرعی میکنن و پی گیر اخراج اونا از عراقند. وگرنه که حکومت ما بحمداله حکومتی است با ثبات و از ناحیه اونا هیچ تهدیدی احساس نمی کنیم.

حاج رمضون: دمت گرم حاج آقا اجه ای. خیالمان راحت شد. حقته که یه چایی دبش بهت بدم.
(از در بیرون رفته و با یک چایی برمیگردد. چایی را به اژه ای تعارف میکند)

اژه ای: ممنون. ولی فامیل بنده اژه ایه، نه اجه ای. برای روحانیت اسم نساز ملعون.

حاج رمضون: حالا اگه به اون یکی سوالم هم جواب بدید دیگه شبانه روز دعات میکنم. همون ....

رئیس دفتر(حرف حاج رمضون را قطع می کند): سوال بعدی رو بزار برای بعد مومن. آشیخ کار داره. باید بره. خودم بعدا بهت جواب میدم. به سلامت حاج آقا.
اژه ای از در خارج میشود. پرده بسته میشود


۱۳۸۷ بهمن ۲۰, یکشنبه

انقلاب ما برای گریه بود

حسین پویا
بیستم بهمن ماه 1378

سالگرد انقلاب
"انقلاب ما برای گریه بود"


سالگرد انقلاب آمد "یره"
تا قیامت اقتصاد مال خره

انقلابی که اسیر شیخ گشت
اندک اندک عمرش از سی هم گذشت

انقلابی که برای نان نبود
واسه ی خوشبختی انسان نبود

انقلابی که واسه شادی نبود
از برای کار و آزادی نبود

نی برای خربزه بود انقلاب
نه برای نان و فرهنگ و کتاب

انقلابی بود یک کم مخملی
باب طبع اکبر و آسید علی

ما برای وعده کردیم انقلاب
وعده هایی که خمینی کرد باب

وعده ی شیرین آب و برق مفت
بارها شخص خمینی اینو گفت

وعده ی آزادی و کار و زمین
بعدشم پیروزی مستضعفین

وعده ی آزادی حرف و بیان
درد دل کردن برای دوستان

وعده ی آزادی کفش و لباس
خوردن کتلت بجای آش ماس

وعده هایی جمله پوچ و آبکی
که محقق هم نشد غیر از یکی

آن یکی هم واقعا وعده نبود
یک هدف بود و محقق شد چه زود

انقلاب ما برای گریه بود
حاصلش هم هیچ جز گریه نبود

گریه بر اعدام شادی در اوین
سنگسار دختر ایرانزمین

گریه بر مرگ امید و آرزو
بر مزار خنده و قبر صبو

گریه بهر کودک کارتن نشین
قتل عام قهرمانان در اوین

شاه رفت و شیخ برجایش نشست
هم زبان را می برد هم پا و دست

شاه هم آزادگان را داغ کرد
لاکن اصحاب عبا را چاق کرد

با چه امیدی که رفتیم پشت بام
گول خوردیم ای دریغا از "امام"

گول خوردیم از خمینی ، آه، آه!
چونکه افتادیم از چاله به چاه

الغرض امروز بعد از سی سنه
باز برگشتیم سر کلثوم ننه

باز برگشتیم دوران حجر
یکقدم اونورتر از ملا عمر


------------------------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

مصاحبه بی بی سی با استادکامبار جعفر استپانویچ

حسین پویا
دوم فوریه 2009

بی بی سی و مجاهدین و لیست تروریستی!!

شنوندگان عزیز رادیوی بی بی سی فارسی، گفتار سیاسی این ساعت ما اختصاص دارد به موضوع خارج شدن نام گروهگ مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا. همانطور که میدانید و آقای خاویر سولانا هم گفتند این خروج از لیست به دلخواه شورای وزیران نبوده و در واقع به خاطر رای آن دادگاه کذایی اینها مجبور شدند که اسم این گروهک را از لیست خارج کنند. در واقع شورای وزیران در همان لحظاتی که اسم مجاهدین را از توی لیست در میاوردند توی دلشان به آن دادگاه و قضات مربوطه فحش میدادند. در این مورد مصاحبه ای داریم با استاد کامباریا جعفر استپانوویچ که از دانشگاه آکسفورد دکترای افتخاری دارند و استاد علوم سیاسی دانشگاه "پیام سیدعلی" در کشور بورکینافاسو هستند. از ایشان پرسیدیم که نظرشان در مورد خروج نام گروهک مجاهدین از لیست تروریستی اروپا چیه؟

- عرض کنم به حضور شما و شنوندگانتون که اولا سلام علیکم. دوما شما نوع مطرح کردنتون درست نیس. یعنی که بدون اینکه خودتون بخواهید دارید طرف منافقین رو میگیرید. قضیه این نبوده که اینا اسمشان از لیست خارج بشه. بلکه اینا رو از لیست اخراج کردن. توجه فرمودید. اخراج کردن.

- به به! دمتون گرم. همینه که شما میگین. اینا رو اخراج کردن. نباس بزاریم اینا از این موضوع سوء استفاده ابزاری بکنن.

- عرض کنم که دوما اینکه بنده هیچ تغییری در سیاستهای این گروهک نمی بینم. اینها هنوز هم دنبال سرنگونی رژیم قانونی و دموکراتیک جمهوری اسلامی هستند و برخی اوقات توی محلهای کارشان یک جلساتی می گذارند و بهمدیگر انتقادتی میکنند که به این سادگی نمیشود ازش گذشت. بنابراین تروریستن و وقتی غرب با جمهوری اسلامی معامله تجاری میکند اصولا درآوردن اسم اینها از لیست نامردیه. اگرچه که کشورهایی مثل فرانسه دنبال این هستند که اسم اینا دوباره به لیست برگرده، ولی خوب اینها نیازی نبود که به حکم آن دادگاه کذایی گردن بگذارند.
سوما اینکه اگر شنوندگان عزیز به گفته های "یک کارشناس امنیتی"!! که سایت تابناک، متعلق به سردار سبزعلی محسن رضایی با ایشان مصاحبه کرده توجه کنند قضیه اصلا از بیخ با این چیزی که این گروهک تبلیغ میکنه توفیر دارد. ضمنا خاطرتان باشد که این برادر سبزعلی از طرفداران فضای سبز است و بنابراین خیلی سرش میشود و ممکن است این کارشناس همان خود ایشان باشد. همانطور که آن کارشناس فرموده اند این اقدام اتحادیه اروپا
"حكايت از يك توطئه مشترك و برنامه ريزي شده بر عليه ايران دارد."

- استاد میشه در باره این توطئه بیشتر توضیح بدین؟ اولین باره که بنده این را میشنوم. باید خیلی جالب باشه.

- نیازی به توضیح ما نیست. آن کارشناس محترم خودش توضیح داده. میفرماید که:
"اين توطئه مشترك توسط دو سازمان جاسوسي اروپايي و سران منافقين دو ماه پيش در يكي از كشورهاي اروپايي و اردن طراحي شده است .... و پس از آنكه توافق جاسوسي بين سران منافقين و سازمانهاي جاسوسي اروپايي صورت گرفت، اتحاديه اروپا اقدام به خروج نام منافقين از ليست تروريستها نمود."
توجه کنید که "دو سازمان جاسوسی" بوده و نه یکی و یا سه تا!! و این خیلی مهم است. دیگر اینکه به این ترتیب اینها حالا همه شان در استخدام آن سازمانهای جاسوسی هستند. و بنابراین بعد از این برای جمهوری اسلامی نمیتوانند تهدیدی باشند. اصلا خوب شد که اسم اینا رو از لیست درآوردن که اعضای اینا بتوانند به اروپا بیان و با خیال راحت به استخدام این سازمانهای جاسوسی در بیان و دست از اپوزیسیون بازی و اطلاعیه صادر کردن و لیست حقوق بگیر در عراق درآوردن و سایت اتمی افشاء کردن و اینجور کارهای بیفایده و الکی بردارن و به زندگیشون برسن. والبته چون رابطه ای هم با مردم ایران ندارند بحمداله به این ترتیب اینها به پایان کارشون رسیدن. شما توجه بفرمایید که حتی کسانی نظیر برژینسکف و خاویار سولانا و هانری کیفسینجر هم از دادن چنین تحلیلی عاجزند و اینها چیزی نیست جز تاثیرات آب دهان خود امام خامنه ای و کمکهای همان هاله نوری که دور سر دکتر احمدی نژاد هست. البته همانطور که سایت ایران دیدبان که به ما گفته اند که نگوییم مربوط به وزارت اطلاعات است نوشته:
"....دیگر این‌كه گروهی كه در معادلات به‌حساب می‌آید، حداقل باید مزاحمتی برای دولت آن كشور ایجاد كند، درحالی‌كه می‌بینیم مجاهدین اساساً در مقابل حكومت ایران، پشه‌ای هم به‌حساب نمی‌آیند و گرچه می‌كوشند از اعتراضات دولت‌مردان و یا نمایندگان مجلس ایران، این وجهه را برای خود بازسازی كنند، لیكن كارشناسان به‌خوبی واقف‌اند كه این دعوایی است بین غرب با ایران كه فی‌الحال موضوع آن خروج مجاهدین از لیست گروه‌های تروریستی است".


- کاملا درست میفرمائید استاد. بهترین شاهد بی اعتباری و به حساب نیامدن این گروهک هم بیانیه وزارت خارجه جمهوری اسلامی خطاب به اتحادیه اروپا است. ما البته آن بیانیه را نمیخوانیم چون ممکن است مومنین سوء برداشت کنند. شما شنوندگان عزیز هم به ما اعتماد کنید و آن بیانیه را نخوانید. از سر تا پای آن بیانیه حکایت از بی اعتباری این گروهک دارد.
اما استاد جان در این میان بیانیه کانون هابیلیان چیز دیگری گفته است:
"... غالب ِ كارشناسان، اين اقدام را معامله اي براي بيرون كشاندن اعضاي مجاهدين از عراق مي دانند و برخي نيز آن را انتقام اسرائيل از ايران به خاطر شكست سنگيني كه از حماس دريافت داشت ارزيابي مي كنند".
شاید منظورشون اینه که قضات اون دادگاه همگی اسرائیلی بوده اند و یا وزرای شورای وزیران اتحادیه اروپا همه شون جاسوس اسرائیل هستندو خوب برای انتقام از حماس این کار را کردند.

- کانون هابیلیان دیگه کدام خریه؟ کدام کارشناس اینجور مزخرفاتی گفته؟ آخر گودرزی چه ربطی به شقایق داره؟

- استاد خواهش میکنم توهین نکنید. نمی تونیم پخش کنیم ها!!. کانون هابیلیان مجموعه ای از استادان و کارشناسانی هستند که همگی از آکسفورد دکترا دارن و در دانشگاه اوین تدریس می کنند. حرفشان پایه و اساس دارد.

- بنده با دانشگاه اوین هیچ رابطه ای ندارم. ارتباط بنده با سفارت است که اونها هم همان چیزی را می گویند که بنده عرض کردم.
اما مسئله مهمی که شما به اون توجه ندارید این است که انگار شما انگلیسی تون نم کشیده. آقا بنده شانزده تا دیپلم انگلیسی از چهارده موسسه بزرگ بین المللی دارم و بخصوص یک دکترای ادبیات انگلیس هم از دانشگاه آکسفورد دارم و مدتها در همین دانشگاه همکلاسی استاد دکتر کردان بوده ام و سالیانه ده ها مدرک مهم را ترجمه می کنم. اصلا در آن حکم دادگاه این حرفهایی که اینها می زنند نیست. اینها دروغ ترجمه کرده اند. در حکم دادگاه چیزی در باره خروج اسم اینها از لیست نیامده و بلکه فقط صحبت این شده که دارایی های اینها ممکنه از توقیف خارج بشه. همین.

- بعله! دمتون گرم. تازه اصلا کی قبول میکنه که اینا تروریست نباشن؛ درحالی که صبح تا شب نشستن توی خونه های تیمی و اطلاعیه میدن و همانطور که شما فرمودید سایت اتمی افشاء میکنند. همچین که جمهوری اسلامی؛ برای سالم سازی جامعه پنجا تا دزد و قاتل و کوچک و بزرگ رو که براساس موازین شرعی و با رعایت کامل اصول حقوق بشر محاکمه و به اعدام محکوم شدن، اعدام میکنه، داد اینا در میاد و اطلاعیه میدن. اونوقت اون دادگاه کذا حکم میده که اینا تروریست نیستن. پس لابد عمه ی بنده تروریسته. به هرحال استاد از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید و اذهان شنوندگان ما را روشن کردید ممنونیم. اگه حرف دیگه ای ندارید که خداحافظی کنیم.

- خواهش میکنم قربان. اولا که وظیفه ماست. برادرا به ما بگن با هرکی مصاحبه کنیم. میکنیم. ثانیا بنده هم مثل همان سایت تابناک سردار سبزعلی پیامی دارم برای وزیر محترم خارجه و برادران مجلس:
درست است که این گروهک هیچی نیس و ارزش مطرح کردن نداره اما:
" آفاي وزير خارجه شما داريد چه كار ميكنيد؟ تا كي وزارت خارجه در خواب غفلت باشد. آقاي رئيس جمهور چرا وزير خارجه را بركنار نميكنيد. نمايندگان محترم پس استيضاح براي چه زماني است. فقط براي قدرت نمايي يا الان؟ استيضاح استيضاح استيضاح". و اضافه میکنم که خاک بر سر وزیر خارجه با این بیانیه دادنش. آبروی نظام را برد.
والسلام و علیکم و رحمه اله

--------------------------------------------

وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

مصاحبه یک خبرنگار با معرفت با احمدی نژاد

مصاحبه اختصاصی یک رادیوی فارسی زبان!!** با دکتر احمدی نژاد



خبرنگار: جناب آقای حاج دکتر رئیس جمهور از اینکه افتخار انجام این مصاحبه اختصاصی به ما دادید از صمیم قلب متشکریم. البته اگر شما هم جزو اصلاح طلبها بشوید ما هزار مرتبه از این خوشحال تر میشویم و راحت تر از شما حمایت می کنیم.

احمدی نژاد: اولا که بنده را با همان عنوان دکتر هم که صدا بزنید کافیه. البته اگر استاد بگویید که خودمانی تره. دوما ما همیشه به رسانه هایی که مثل شما اهل انصاف هستند و هوای ما را دارند ارادت داریم. سوما مملکت متعلق به ولی فقیه است. اصلاح طلب و غیره همه در خدمت ایشان هستیم. حالا سوالتان چیه؟ لابد میخواهید بیشتر در باره اون هاله نوری که گاهی از اوقات دور سر ماست بدانید. خوب حق هم دارید. شما در اروپا تشریف دارید و اونجا از این هاله ها وجود ندارد. این را از قول من بنویسید که همه ی پیشرفتهای علمی و اقتصادی این مملکت از همان هاله نور است. من فقط یک شعر در باره اون هاله براتون بخوانم که گویای همه ی داستان است. میفرماید:

آن هاله نوری که به دور سر ما بود
آثار دعای علما و فقها بود

ده سال به درگاه خدا ناله نمودم
این نور گمانم هم از آثار دعا بود

خبرنگار: در مورد اون هاله که واقعا دلمان میخواد بیشتر بدانیم. اما قبل از اون سوالات بسیار زیادی؛ شاید صدتا، شاید هزارتا، در باره نحوه مدیریت شما و آمادگی شما برای مدیریت همه دنیا و همچنین نظرات علمی اقتصادی شما در مورد اداره حکومت با نفت بشکه ای پنج دلار وحتی در باره اختلاف نظرهای شما با اصلاح طلب ها داریم.

احمدی نژاد: تا اونجایی که فرصت باشد در خدمت شما و همه مستضعفین جهان هستیم. بفرمایید. سوالتان چیه؟

خ: عرض کنم استاد همانطور که همه میدانند شعار شما در ابتدای روی کار آمدنتان عدالت و برابری و بردن پول نفت بر روی سفره مردم بود. همانطور که شعار آقای خمینی هم در ابتدای انقلاب، یعنی قبل از پیروزی انقلاب آب و برق و اتوبوس مجانی برای مردم بود. و البته ایشان عمرشان کفاف نداد که به قولشان عمل کنند. یعنی در واقع حوصله شان از دست این دنیا سرآمد و به قول خودشان جام زهر خوردند. به نظر میرسد که شما به این وعده لباس عمل خواهید پوشید و به همین دلیل هم هست که مردم طبقه پایین و متوسط ایران و حتی کشورهای دیگر شما را دوست دارند و حتما در دور بعدی هم به شما رای خواهند داد. به علاوه..

ا: برادر ببخشید حرفتان را قطع می کنم، اما سوالتان چی بود؟

خ: الان عرض میکنم استاد. بعله داشتم در باره عدالت اجتماعی عرض میکرد. میخوام بگم که شما انسان بزرگی هستید و وقتی میگویید که فعالیتهای هسته ای شما در جهت صلح طلبی و استفاده های صلح آمیز از انرژی هسته ای است واقعا درست میفرمایید و جهان باید شما را باور کند همانطور که مردم ایران شما را باور کرده و در تظاهراتشان و حتی دانشجویان در تظاهراتشان گاهی اوقات که بحثش پیش می آید شعارشان این است که انرژی هسته ای حق مسلم ماست. تازه معلوم نیست اینهایی که با ساختن سلاح هسته ای توسط شما مخالفند چرا اینقدر بی انصافند. خوب بسیاری از کشورها در جهان سلاح هسته ای دارند. چرا شما نداشته باشید؟ البته بین خودمان بمانه، خوب شد که این داستانای جنگ و این درگیریا پیش اومد تا توجهات کسانی که تیز کرده بودند روی مسئله اتمی شما، برای مدتی از این موضوع به موضوع فلسطین و اسرائیل متوجه بشه و شما یک نفس راحتی بکشید. حالا چرا جهان...

ا: برادر ببخشید که حرفتان را قطع میکنم. البته حرفتان حرف حساب است و رهبر انقلاب هم همین را میفرماید. مسئله انتخابات امریکا و آمدن اوباما هم به ما خیلی کمک کرد. اما سوالتان چیه؟ اینه که چرا ما نباید سلاح هسته ای داشته باشیم؟

خ: الان عرض میکنم استاد. واقعیت این است که همه میدانند که شخص شما و رهبر معظم انقلاب یعنی حضرت آیت اله خامنه ای علاقه ای ندارید که سنگسار در ملاء عام انجام بشه. حالا اگر برخی تندرویها انجام میشه و برخی دوستان نادان و عده ای خودسر، کسانی را علی رغم فرمان مقام معظم رهبری، در ملاء عام سنگسار می کنند که این را نباید به حساب کل نظام گذاشت و ازش نتیجه گرفت که مثلا جمهوری اسلامی عقب افتاده و فناتیک و بنیادگرا است و باید با آن مبارزه کرد و از کسانی که مبارزه مسلحانه کرده اند حمایت کرد. حتی از کسانی که دنبال "براندازی نرم" هم هستند نباید حمایت کرد. اصولا چرا براندازی؟ حالا سفت و نرمش فرق نمی کند. اصلا چرا براندازی؟ توجه می کنید....

ا: آها فهمیدم. سوالتان اینه که چرا براندازی؟ الان توضیح میدم....

خ:نخیر استاد سوالم این نیس. داشتم همدردی میکردم. منظورم اینه که نیازی به براندازی نیس. چه نرم و چه سفت. شما مگر کم به بشریت خدمت می کنید که غرب بخواهد از تعویض شما حمایت بکند.

ا: پس سوالتان چیه برادر؟ در مورد نوار غزه و جنگ اسرائیل و حماس سوالی دارید؟ جان من رودربایستی نکنید. خوشحال میشم جواب بدم.

خ: واقعا شرمنده می کنید استاد. نه... سوالم چیز دیگه ایه. من صددرصد مطمئنم که شما هیچ اسلحه ای به نوار غزه و حماس نداده اید و اصلا دخالتی در این درگیری نداشته اید. چرا داشته باشید؟ شما چه نیازی به این دخالت ها دارید؟

ا: پس سوالتون اینه که ما چه احتیاجی داریم که در نواز غزه دخالت کنیم و چرا ما برای حماس اسلحه میفرستیم و پول بهشون میدیم؟ سوال بسیار خوب و بجایی است. عرض کنم به حضور انور دوست عزیزخودم که.....

خ: استاد شرمنده م که سخنان گهربار شما رو قطع میکنم. اما سوالم در مورد غزه و حماس و اسرائیل و اسلحه و حمایت و نیرو فرستادن و از اینجور چیزا که دیگران به شما تهمت می زنند نیست. ما که با شما دیگه این حرفا رو نداریم. ما از شمائیم و شما از مائید. اصلا ما و شما نداریم. داریم؟

ا: عرض کنم که سوال بسیار مهم و خوبیه.

خ: کدوم سوال استاد؟ من که هنوز سوالی نکردم.

ا: همین سوال که ما و شما نداریم و حماس و اسلحه و نیرو و پول و حمایت ایدئولوژیک دیگه. عرض کنم که....

خ: استاد شرمنده م که حرفتون رو قطع میکنم. اما سوالم این موضوعات نبود. اینها که همه موضوعاتی هستند شفاف و هرچی شما میگویید همه ش حقه. همه دنیا هم مواضع شما را میدانند. داشتم همدردی میکردم. در واقع ما به عنوان یک رسانه خبری بیطرف وظیفه مان است که مواضع شما را بطور شفاف برای همه مردم دنیا توضیح بدیم تا خدای نکرده حقی از شما ضایع نشه. وظیفه همه رسانه های بیطرف همینه. درست عرض میکنم استاد؟

ا: سوالی بسیار خوبی را مطرح کردید برادر که نشان از درایت شما دارد. بحث رسانه ها بحث بسیار عمیقی است. باید عرض کنم که بنده به عنوان یک استاد دانشگاه و یک رئیس جمهور مردمی و حزب اللهی.......

خ: می بخشید استاد بزرگوار که حرفتون رو قطع می کنم. سوال من در واقع ناظر بر موضوع دیگری است. البته موضوع رسانه ها بسیار مهم است. شما خودتان رسانه هایی دارید مثل کیهان و مثل رادیو تلویزیون که در بیان حقیقت از هیچ کوششی فراگذار نمی کنند. اما سوال بنده در واقع سوال ساده و در عین حال پیچیده ایست.

ا: نگران نباش برادر. سوالت را بپرس. اگر من استاد دانشگاه نبودم حق داشتی نگران باشی. این که ما برای حماس اسلحه فرستاده ایم موضوع پیچیده ای نیست. برادرانمان در کیهان این موضوع را به وضوع توضیح داده اند. مسئله اتمی ما و مسئله عدالت اجتماعی ما و مدیریت جهان و اینجور مطالب هم که اصولا پیچیده نیستند. سوالت را بپرس برادر. نگران نباش.

خ: چشم استاد. موضوع مهم اینه که اصولا حضور سازمانی مثل مجاهدین در عراق، با اون سابقه و مسائلی که اینها در عراق درست کرده اند و خلاصه این تظاهراتی که در خارج می کنند و حمایتهایی که برخی از عراقی ها از اینها کرده اند، به نظر میرسه که به یک مقداری بازنگری از طرف جمهوری اسلامی احتیاج داشته باشه.

ا: برادر اجازه بدهید بنده به عنوان یک استاد دانشگاه از شما بپرسم که منظورتون چیه؟ ما چه بازنگری باید داشته باشیم؟ ما هرکاری از دستمان برمیامده کردیم. نمیخوام وارد جزئیات بشم ولی خوب خود شما باید بهتر از ما از جزئیات باخبر باشید.

خ: از سوالی که فرمودید مشخص میشود که شما حقا استاد دانشگاه هستید. غیر از این هم از شما انتظاری نیست. فقط میخواستم بگم که شما که با بسیاری از دولتمردان فعلی عراق دوست هستید و مدتها با ایشان در سپاه پاسداران......

ا: مجبورم حرف شما را قطع کنم چون دارید وارد معقولات میشوید. شما مصاحبه تان را بکنید. چکار دارید که ما از کجا همدیگر را می شناسیم.

خ: ببخشید استاد. منظورم این بود که اونها برای شما خیلی احترام قائل هستند و درخواستهای شما را حتما می پذیرند. درست عرض میکنم؟

ا: سوال بسیار خوبی را مطرح کردید. در خصوص رابطه ما با دولتمردان عراق باید عرض کنم که.....

خ: ببخشید استاد منظورم رابطه شما با دولتمردان عراق نبود. فقط میخواستم بگم که چرا از اونا درخواست نمی کنید که این مجاهدین رو...

ا: شما دیگر چرا این حرف را می زنید؟ دولت شما که بیشتر از همه میداند ما در این رابطه چقدر تلاش می کنیم. ببینم برادر شما سایتهای وزارت اطلاعات ما را میخوانید؟

خ: اختیار دارید استاد. این چه سوالی است می کنید؟ ما را خجالت زده میکنید. دارید یک دستی میزنید استاد؟ وزارت اطلاعات شما که اصلا سایت نداره.

ا: عجب!! ما تا حالا فکر میکردیم سایت "ایران دیدبان" و امثالهم مال وزارت اطلاعات خودمان است. تا حالا کلی از بابت این سایتها برای ما صورت حساب داده اند.

خ: نخیر استاد. نخیر. این سایتها ربطی به وزارت اطلاعات شما ندارند. برخی از اینها با ما رابطه دوستانه دارند و ما بسیاری از اوقات از مطالبشان استفاده بهینه میکنیم. اگر مال وزارت اطلاعات باشند که برای ما مایه آبروریزی است. حالا منظورتان از اینکه این سایتها را می بینم یا نه چی بود؟

ا: سوال مهمی را مطرح کردید. منظور من در واقع این بود که شما با خواندن مطالب سایت ایران دیدبان به راحتی میتوانید به تلاشهای ما برای حل معضل مجاهدین پی ببرید. با این حال شما با دست باز استفاده تان را از مطالب این سایتها بکنید مومن. ما هم از این به بعد میگوییم این سایتها به وزارت اطلاعات ربطی ندارن. حالا سوالتون در مورد اقتصاد و مدیریت جهان و مسائل اتمی و غیره چیه چون بنده یک قرار دیگری دارم و باید به اون هم برسم.

خ: استاد شما به همه سوالات جواب شفاف دادید و بنده سوال دیگه ای ندارم. از اینکه به همه سوالات من با شفافیت و شجاعت جواب دادید متشکرم. خداوند متعال شما و هاله نورتان را حفظ کند. التماس دعا استاد.

ا: همه ما محتاج دعائیم برادر. بخصوص بنده برای نورانی تر شدن هاله ام احتیاج به دعا دارم. موفق باشید.

---------------------------------------------
** اگر توانستید حدس بزنید که این خبرنگار برای کدام رادیو کار میکند حتما به دوستان هم بگویید. به سه نفر از کسانی که درست حدس بزنند در آینده نزدیک یک شعر تقدیم خواهد شد. -------------------