۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

دکتر اصدق الواعظین و سایت "ایران دیدبان" وماجراهای سردار زارعی


مصاحبه با دکتر اصدق الواعظین

"اینها همه از افتخارات نظام اتمی و از نتایج مبارزات بنده و سردار زارعی و "سربازان گمنام" در چیز "ایران دیدبان" است."

سوال:
حضرت آیت اله استاد دکتر اصدق الواعظین دامه حرکاته
جنابعالی در سالهای سلطنت محمدرضای خائن، مبارزات مهمی داشته اید. حتی شما را به ساواک هم برده اند و اگرچه شما بر اساس حکم انقلابی تقیه به آنها تعهد همکاری داده ولی همچنان به مبارزات خود ادامه داده اید. شما بدون ترس از زندان و شکنجه ساواک بارها برای همسر رئیس ساواک شهرتان، در ازاء گرفتن پنج تومان، بجای روضه دوطفلان، روضه حضرت سکینه خوانده اید. آفرین به این شهامت امام گونه. سابقه مبارزاتی شما البته از کسانی که سالها در زندان شاه بوده و شکنجه شده اند روشنتر و سابقه ای افتخار آمیز است. اگر روحانیونی امثال شما نبودند حالا کشور اسلامی ما به اینهمه پیشرفت در همه ی زمینه ها نرسیده بود. شما از افتخارات "اسلام" و علما و از نوابغی هستید که بدون رفتن به مدرسه و دانشگاه و حتی حوزه علمیه، دارای درجه آیت اللهی و دکترا هستید و بلیغ سخن می گویید و به زودی به مقام والای ریاست دانشگاه تهران خواهید رسید.
غرض از مزاحمت این است که علیرغم اینهمه پیشرفت در کشور اسلامی ما که به قول آقای احمدی نژاد ما الان در رهبری جهان نقش داریم و باید به فکر رفع مشکلات جهان باشیم، با اینحال گاهی آدم به مشکلات جزیی بر میخورد و در پیدا کردن دلیل آنها در میماند. مثلا اینکه یک زمانی وزارت اطلاعاتی ها پیرو دستورات و سنت حسنه امام خمینی بودند و مسئله مخالفین نظام و نویسندگان وابسته به استکبار را توسط "سربازان گمنام امام زمان" با استفاده از طناب و چاقو و غیره با سعه ی صدر اما بطور ریشه ای و زیر بنایی و ایدئولوژیک حل میکردند. اگر خاطرتان باشد حضرت امام در خرداد ماه سال 1358 در خصوص اینگونه نویسندگان فرمودند:
"...بعضی از نویسندگان ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام به کار ببرند ولو برای اینکه مارا بازی بدهند. ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که با محمدرضا کردیم. برای اینکه توطئه در کار است و نه قضیه آزادی."
و این رهنمود امام سالها راهنمای عمل این برادران سرباز گمنام بود و با نویسندگان همان کاری را میکردند که با محمد رضای خائن کردند. البته محمدرضا در رفت اما برخی از نویسندگان خوشبختانه نتوانستند در بروند.
سوال این است که چرا حالا "امام" را فراموش کرده اند و سایتهای اینترنتی نظیر "ایران دیدبان" راه انداخته و اهل گفتگو و نقد و این چیزها شده اند؟ آیا نظر ولی فقیه فعلی در این زمینه با "امام" متفاوت است و یا این "سربازان گمنام" جدیدا ایدئولوژی شان نم کشیده؟

جواب:
شما میدانید که بنده در مبارزه با محمدرضای خائن تا آنجا پیش رفتم که یک زن شوهر دار را را گرفتن مبلغی ناچیز به عقد یک مرد دیگر درآوردم که داستان خودش را دارد و در فرصتهای مناسب بیشتر توضیح خواهم داد. اما در واقع اینطور نیست که نظرات ولی فقیه مسلمین خارج کشور با نظرات امام که ولی فقیه همه ی مسلمین جهان بودند اختلاف داشته باشد. این برادران گمنام هم، ایدئولوژیشان نم نکشیده و شبهای جمعه خدمت ما علما رسیده و کلی دعا میخوانند و اشک میریزند. خیالتان راحت باشد که هروقت لازم باشد و ولی فقیه و یا دیگر علما دستور بفرمایند اینها بازهم به سراغ طرحهایی نظیر کوشش برای به دره انداختن اتوبوس حامل بیست و دو نفر از نویسندگان و هنرمندان کافر استکباری در سال 1375 و استفاده از طناب و چاقو خواهند رفت. سعید امامی هم از همین برادران بود و بعدش هم که ایشان در وضعیتی قرار گرفت که ممکن بود گفته هایش به ضرر مقام عظمای ولایت فقیه و برخی دیگر از علما باشد، همین برادران بودند که راحتش کردند. شما توجه کنید به همین قضیه سردار زارعی خودمان که شایعاتی در مورد اینکه ایشان در یکی از خانه های فساد مشغول اجرای برخی کارها با گروهی از زنان بوده. البته ممکن است ثابت شود که ایشان آن زنها را صیغه کرده بوده که در اینصورت کار ایشان شرعی بوده و مشکلی نباید برای ایشان درست شود. حتی همانطور که میدانید شب گذشته سردار احمدي‌ مقدم، فرمانده نيروي انتظامي كه در برنامه زنده «نگاه يك» حضور يافته بود، در مقابل پرسش مجري، به دفاع تمام‌قامت از فرمانده سابق نيروي انتظامي استان تهران پرداخت كه در هفته‌هاي اخير، اتهام وي، سوژه جنجالي رسانه‌هاي ايران و حتي جهان است.به گزارش خبرنگار «تابناك»، فرمانده «ناجا» با اشاره به اين‌كه مسائل مطرح‌شده درباره اين فرمانده صحت ندارد، اظهار كرد: بحث شش نفر نبوده و اساسا موضوع سوءاستفاده از مقام و موقعيت و هتك حرمت هم نبوده و حداكثر ايشان رفتاري خلاف شأن انجام داده كه موضوع هم شخصي بوده است.البته خوشبختانه همانطور که فرمانده "ناجا" فرموده اند بحث شش نفر نبوده و معلوم نیست چند نفر بوده. با اینحال در این مورد هم بدون شک خواهید دید که اگر پای آبروی امام و اسلام و ما علما پیش بیاید و خلاصه قضیه بخواهد بکشد به آنجا که افشا بشود که در آن خانه برخی از علما و بزرگان کشوری و لشکری رفت و آمد داشته اند، خوب، همین "سربازان گمنام" که به قول شما مشغول نوشتن در چیز (منظور سایت است) "ایران چی چی" هستند، حتما قدم به میدان گذاشته و سردار زارعی هم ممکن است مثل حاج سعید آقا از قید این مشکلات راحت شود.
البته این برادران اینطور مسائل را همیشه با رعایت اصول سعه صدر و عطوفت و دموکراسی و حقوق بشر حل می کنند. مثلا وقتی یک نویسنده یا روشنفکر عامل استکبار مثل مختاری و یا پوینده و یا سعیدی سیرجانی را دستگیر می کنند حتما از منطق حزب اللهی که بسیار سعه صدر دارد استفاده می کنند. اینطور نیست که مثلا با یک ضربه کار آن کافر را تمام کنند. خوب ابتدا با او بحث می کنند و با کمک فیلسوفانی نظیر استاد دکتر حسین شریعتمداری دامه حرکاته، سعی می کنند نظراتشان را به او بقبولانند و او را وادار کنند که دست از افکار کفرآمیز بردارد و توبه کند. اگر آن ملعون در مخالفت خودش با اسلام و ولی فقیه مسلمین اصرار بورزد آنوقت برادران سعی می کنند با روشهایی که حتی الامکان به فوت او منتهی نشود او را قانع و راضی به توبه بکنند. اما خوب اگر یک کسی بر کفر خودش و گمراهی خودش اصرار دارد و حرف حق برادران را نمی پذیرد و توبه نمیکند و در مقابل آن روشها هم مقاومت می کند، چاره دیگری برای این برادران نمیماند. میماند؟
و البته حاصل همه ی این زحمتهای این سربازان گمنام "ایران چی چی" و روحانیت زحمتکش و بسیجیان زخم خورده ای نظیر همین سردار زارعی خودمان این است که انقلابی که امام و امثال بنده برای برپاشدنش زحمت کشیدیم حالا به بار نشسته و گل داده و امروز ما میتوانیم افتخار کنیم که در کشور اسلامی ما همه چیز درست و مردم مسلمان زندگی خوبی دارند. برخلاف بقیه کشورها و حتی برخلاف کشورهای اروپایی امروز در ایران نه از فقر و فساد و گرانی و تورم و اعتیاد خبری هست و نه از بیکاری و بی بند وباری. و نه حتی فساد مقامات. در بسیاری از موارد ما در جهان رتبه اول یا دوم را داریم. در اعدام عوامل استکبار. در مبارزه با روشنفکران و روزنامه نگاران بی درد و کافر. در قتل عام زندانیان سیاسی منافق و کمونیست. در ارشاد روشنفکران و هنرمندان و بازگرداندن آنها به دامان اسلام. حتی ما در زمینه دختران و پسران خیابانی هم در دنیا رتبه اول را داریم. اینها را از خودم نمیگویم. دروغگو دشمن خداست. به این خبر توجه بفرمایید که برایتان از روزنامه های خودمان که آزادترین روزنامه های دنیا هستند نقل میکنم:

"در تهران هر شب چهار هزار دختر در خيابان ها شب را به صبح مى رسانند و بيشتر آن ها مورد آزار جنسى و خشونت قرار مى گيرند. رئيس انجمن مددکارى اجتماعى ايران مى گويد تازه اين آمار را مراجع رسمى اعلام کرده اند، و رقم واقعى تعداد دختران خيابان خواب مشخص نيست. سازمان بهزيستى بارها وعده ايجاد خانه هايى را براى نگهدارى اين دختران داده است. اما يا اين خانه ها و مراکز نگهدارى آن قدر کوچکند و امکانات محدود دارند که کفاف اين تعداد دختر خيابان خواب را نمى دهد و يا طرح تاسيس مراکز نگهدارى اجرا نشده است. اين در حالى است که از سرنوشت و تعداد دقيق پسرانى که شب ها را در خيابان به صبح مى رسانند اطلاعى در دست نيست. دکتر مصطفى اقليما، رئيس انجمن مددکارى اجتماعى ايران مهم ترين دليل فرار دختران از خانه را فقر مى داند. وى در مصاحبه با راديوفردا مى گويد هر کسى که بخواهد به دخترى که سرپناه ندارد کمک کند، در نهايت رابطه جنسى مى خواهد، و آن مردى که اين کار را بکند وقتى رابطه جنسى را برقرار کرد او را ول مى کند. وى مى افزايد مشکل بزرگ ما اين است که محل هايى براى اين که شب بتوانند راحت بخوابند و کسى به آن ها کار نداشته باشد نداريم."
اینها همه از افتخارات نظام اتمی ما و از نتایج مبارزات بنده و سردار زارعی و همچنین آن "سربازان گمنام" در چیز "ایران دیدبان" است. ولی فقیه باید عمامه اش را بازهم بالاتر بگذارد.
به قول آن خواننده ی مورد علاقه ی "ایران دیدبانی ها":
ما برای
آنکه ایران
اینجوری ویران شود
اینقدر داغان شود
خون دلها خورده ایم
خون دلها خورده ایم
امیدوارم که پاسخ قانع کننده داده باشم.
والسلام و علیکم و علی اربابکم اجمعین.


۱۳۸۷ اردیبهشت ۱, یکشنبه

شیطون بلایی احمدی

20 آوریل 2008

شیطون بلایی احمدی!!

"گمشو، اما یک سری سردار زارع را ببین
واسه ی برگشتنش، بنما دعایی احمدی"


از گرانی له شده ملت، کجایی احمدی
در نمی آید چرا از تو صدایی احمدی

وعده های تو تماما آبکی هستند و پوچ
در دروغ و خالی بندی خودکفایی احمدی

از سیاست های تو ایران شده یکسر خراب
عامل بدبختی و فقر و فنایی احمدی

میدهی فرمان که باید نان کمی ارزان شود
تو مگر فرمانده ی کل قوایی احمدی

بعد از آن دستور دادی که تورم کم شود!
گرچه خنگی، همردیف سنگ پایی احمدی

چون گرانی می کند سرپیچی از فرمان تو
می کنی برسرزنان نوحه سرایی احمدی

گرچه دس پرورده ی آسیدعلی هستی ولی
در سیاست تو خودت یک پا "آقایی"! احمدی

تو خودت آخوند نیستی، فاقد عمامه ای
در سیاست نوچه ی آخوندهایی احمدی

خلق عالم، جان تو، از بیخ کشته، مرده تن
بسکه تو خوش تیپی و "شیطون بلایی" احمدی

مملکت از بوی گندت پرشده، عطری بزن
تو مگر معتاد بوی گند پایی احمدی

از عدالت می زنی دم گاهگاهی ای کلک
در عدالت خواهیت پا در هوایی احمدی

دست بردار از سر ملت، بزن چاک و برو
دیدن رویت شکنجه س، تو بلایی احمدی

گمشو، اما یک نظر سردار زارع را ببین
واسه ی برگشتنش، بنما دعایی احمدی

۱۳۸۷ فروردین ۳۰, جمعه

شعر جالبی از هادی خرسندی

گدائي از گدا، در ملک دارا !

این شب جمعه بیا رحمی به ما کن ای گدا
خیر امواتت به ما چیزی عطا کن ای گدا

ثروت کشور پس از آخوندها نزد شماست
پس به ما خمس و زکاتش را روا کن ای گدا

کارمندم من، رئیسم رشوه گیرد مستقیم
من ندارم موقعیت، اعتنا کن ای گدا

دانه دانه مرده هایت را بیامرزد خدا
سعی در آمرزش این مرده ها کن ای گدا

نور بر قبر عزیزانت ببارد یک به یک
پول برقش را به اینجانب ادا کن ای گدا

آبروداری ندارد راه غیر از خودکشی
چشم خود را جانب آمار واکن ای گدا

یا مرا از خجلت فرزند و زن بیرون بیار
یا برای من هم اعلام عزا کن ای گدا

همسرم بیکار شد چون مقنعه با خود نداشت
تف به این قانون و آن حجب و حیا کن ای گدا

این گرانی بشکند ما را رکورد اندر کمر
من گدا گشتم، تو رحمت بر خدا کن ای گدا

این ستم بر کشور دارا و ملک کورش است
رحم بر دارای اجباراً گدا کن ای گدا

قیمت نان را ببین و نرخ گندم را بسنج
پرسش از وضع نخود با لوبیا کن ای گدا

با تصدق از دو جانب میشود رفع بلا
هم ز من هم از خودت رفع بلا کن ای گدا

آبرویم بشکه بشکه رفت زینجا تا هلند
تو حساب پورسانتش را جدا کن ای گدا

حق ما را لطفاً از این چرتکه‌اندازان بگیر
سهم خود بردار و باقی را رها کن ای گدا

آستان قدس را دارند باهم میخورندر
تو از آنها خواهش شمش طلا کن ای گدا

من که اهلش نیستم سرکار اگر داری تماس
صاحبتش را با علی-موسی‌الرضا کن ای گدا

خان رفسنجان و سلطان جماران را ببین
شکوه‌شان را با شهید کربلا کن ای گدا

راستی کی میروی در حلقه ی روحانیون؟
کم کمک فکر عروج و ارتقا کن ای گدا

یک ملافه دور سر، یک مشت آیه روی لب
خویشتن را قاطی آل عبا کن ای گدا

بعد بنشین و برای طول عمر این رژیم
جانب واشینگتن و لندن دعا کن ای گدا

۱۳۸۷ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

ماجراهای دکتر آیت اله اصدق الواعظین



حسین پویا
8 آوریل 2008

ماجراهای دکتر آیت اله اصدق الواعظین

پیام نوروزی آقای رجوی و پاسخ وزارت اطلاعات


" این احمق ها چرا اسم چیزشان (منظورش سایتشان است) را گذاشته اند "ایران دیدبان"؟ حقوقشان و مخارج چیزشان را از بیت المال و کیسه ولی فقیه میگیرند و آنوقت سنگ "ایران" را به سینه میزنند. چه غلطهای زیادی. شکر خورده اند. ما ملاها از کی تا حالا "اسلام" را ول کرده و ایرانی و وطن پرست شده ایم؟"

استاد دکتر آیت اله اصدق الواعظین خودش را یک آخوند و یا به قول خودش یک ملای مدره معرفی میکند. او که مدارج روضه خوانی تا آیت اله شدن را به مدد هوش خداداد و حمایت مومنین متمول، در همان یکی دو سال اول انقلاب، چند پله یکی طی کرده، همواره تلاش می کند که در افواه عمومی به عنوان یک آخوند اصلاح طلب شناخته شود و به همین دلیل هم همواره دنبال این بوده که پست هایی را بگیرد که به نوعی با روشنفکران سر و کار داشته باشد. او با کمک دوستان و مریدانش در سپاه، توانسته است همان سالهای اول انقلاب علاوه بر آیت اله شدن، دکتر هم بشود. همین داشتن درجه دکترا بوده که او را برای برعهده گرفتن ریاست یکی از دانشگاه ها مورد اعتماد و توجه ولی فقیه کرده و در حال حاضر هم منتظر دریافت حکم ریاست دانشگاه تهران است. البته در این زمینه به ولی فقیه قول داده که اگر رئیس دانشگاه تهران بشود مسئله و مشکل حرکتهای دانشجویی را با همان روش سعید امامی چنان اصلاح طلبانه حل خواهد کرده که تا سالها دانشجویان علاقه ای به اینگونه حرکتها نداشته باشند.
استاد آیت اله اصدق اخیرا توسط یکی از مریدانش که یک بسیجی فارغ التحصیل دانشگاه است، امکان دسترسی و مطالعه برخی از نوشته های اینترنتی را پیدا کرده. شاید هم بزودی مریدانش او را صاحب سایت بکنند. از آنجایی که استاد مدتی است نگران اعتراضات داخلی مردم علیه نظام و امکان سرنگون شدن نظام توسط مردم و یا نیروهای خارجی میباشد، مرید مربوطه، بخصوص او را در جریان سایتهای وزارت اطلاعات و افاضات آنها در مورد مجاهدین قرار داده است. آخر هروقت حرف نیروهای مردمی و اعتراضات مردمی میشود او بی اختیار به یاد مجاهدین می افتد و بفهمی نفهمی کمی میترسد.
آخرین مطلبی که مرید دانشگاه دیده در اختیار استاد اصدق قرار داده است، پیام نوروزی آقای رجوی و پاسخ سایت وزارت اطلاعات (ایران دیدبان) به آن است. استاد با خواندن پاسخ سایت وزارت اطلاعات به پیام مذکور، خونش به جوش آمده و تصمیم دارد که نامه ای به وزیر اطلاعات نوشته و چندتا فحش آخوندی نثارش کند. آیت اله اصدق در همین رابطه به مریدش میگوید:
از آیت اله وزیر اطلاعات خواهم پرسید:
- اولا این احمق ها چرا اسم چیزشان (منظورش سایتشان است) را گذاشته اند "ایران دیدبان"؟ حقوقشان و مخارج چیزشان را از بیت المال و کیسه ولی فقیه میگیرند و آنوقت سنگ "ایران" را به سینه میزنند. چه غلطهای زیادی. شکر خورده اند. ما ملاها از کی تا حالا "اسلام" را ول کرده و ایرانی و وطن پرست شده ایم؟ اینها باید هرچه زودتر اسمشان را عوض کرده و بگذارند، مثلا، "ملا دیدبان" و یا "سیدعلی دیدبان" و یا "اژه ای دیدبان" و یا اصلا بهتر است به یاد "شهید بزرگوار" سعید امامی اسم سایت را بگذارند "امامی دیدبان".
- ثانیا این احمق ها همه ی نوشته های مهم آن پیام نوروزی را گذاشته اند و چسبیده اند به فرعیات. در آن پیام از قول ولی فقیه و فرمانده سپاه آمده است که:
"در مهرماه 86 سركرده جديد سپاه پاسداران ارتجاع ، استراتژى جديد سپاه را در تركيب با بسيج ضدمردمى «مقابله با تهديدهاى داخلى» اعلام كرد «تا بتواند در برابر تهديدات سياسى، اجتماعى و امنيتى دشمنان، به درستى وارد عمل شود». پاسدار جعفرى گفت: «بنا به تشخيص رهبر جمهورى اسلامى، استراتژى سپاه با گذشته فرق کرده بدين ترتيب كه مأموريت اصلى سپاه در حال حاضر مقابله با تهديدهاى داخلى است و سپس در صورت تهديد نظامى خارجى، سپاه به كمک ارتش خواهد شتافت» (بى بى سى-7مهر86) .
سركرده سپاه آخوندها در سمنان هم با صراحت گفت : «احتمال عمليات ضربتى توسط آمريكا عليه جمهورى اسلامى وجود دارد اما تهديدات داخلى از هرگونه تهديد براى كشور خطرناكتر است» (خبرگزارى رژيم-16آبان86)."

آن احمقی که پاسخ این پیام را نوشته نفهمیده که براساس همین گفته های آن فرمانده سپاه، اگر حتی منافقین هم از بین رفته و تمام شده باشند، رهبر نظام هم مثل بنده و سایر علماء از تهدیدات داخلی ترسیده ایم و حتی مقام معظم ولی فقیه آنقدر ترسیده که ماموریت اصلی سپاه و بسیج را مقابله با همین تهدیدات قرار داده. آن احمقهای وزارتی، به جای آن مزخرفات و حرفهای نامربوط، میبایستی در پاسخشان از بیخ منکر همه چیز میشدند. آنها باید به وضوح می نوشتند که اولا سردار جعفری نامی اصلا وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد زبانش لال است و نمیتواند حرف بزند و اصلا فرمانده سپاه نیست و اگر هم فرمانده سپاه باشد و زبانش هم لال نباشد اصلا این حرفها را نزده و منافقین دارند دروغ میگویند. باید بنویسند که بی بی سی هم دیگر آیت اله نیست و دروغ میگوید و خبرگزاری خود ما هم این حرف را نزده و اگر هم زده دروغ گفته. این است وظیفه ای که این احمقها باید انجام دهند و نه اینکه یک مشت مزخرف سر هم بندی کنند فقط برای اینکه جوابی داده باشند و پولی گرفته باشند. یادش بخیر مرحوم سعید جان که با خلوص نیت کار میکرد و نه برای حقوق و پاداش. تا زنده بود خوب میدانست که چگونه باید پاسخ حرفها و نوشته های اینها و مخالفین دست به قلم را بدهد. آن مرحوم از ارکان اصلی نظام بود. آقا به او عشق عجیبی داشت. خدا لعنتشان کند آنهایی که او را سر به نیست کردند. در مقابله با دشمنان نظام آنچه را که ولی فقیه میگفت انجام میداد و چه خوب هم انجام میداد. اینها باید از او سرمشق بگیرند. این قلمها را باید دوباره زمین بگذارند و چیزها (شاید منظورش چماق ها و یا چاقوها باشد. اله اعلم) را بردارند. وگرنه معلوم نیست چه عاقبتی خواهیم داشت.

و مرید مربوطه در حالیکه قطره اشکی بر گونه اش راه افتاده میگوید:
- بله حاج آقا. سعید آقا مرد بزرگی بود. هم زبانش خوب کار میکرد و هم کله اش. چه کسی به فکرش میرسد که یک اتوبوس نویسنده را یکجا به دره بیندازد؟ حیف شد. قدرش را ندانستیم.

وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

۱۳۸۷ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

نامه ای به سردار زارع







سیزدهم فروردین 1387

نامه ای به سردار زارع
از استاد دکتر آیت اله اصدق الواعظین

"یادش بخیر حتی در زمان طاغوت یک بار که من یک ضعیفه ای را برای یک مومن عقد کرده بودم به من اتهام زدند که آن زن شوهر داشته و چرا این کار را کرده ام. البته من میدانستم آن ضعیفه شوهر داشت ولی خوب سر پرشوری داشتیم و تحت تاثیر مبارزات حضرت امام، گاهی از این کارها میکردیم."

برادر همرزم حزب اللهی
سردار زارع دامه حرکاته

السلام علیکم و علی ازواجکم جمیعا.
برادر جان قبل از هرچیز میخواستم به تو اطمینان بدهم که ما روحانیت دانشگاهی و مبارز پشت سر شما ایستاده ایم. آنچه شما کرده ای فقط خدمت به امام راحل و ولی فقیه بوده است. ما اینهمه از صیغه و لزوم و منافع آن برای جامعه گفته ایم و حالا که یک سردار حزب اللهی؛ که عمری را در مبارزه با فساد گذرانده، برای سلامت جامعه اقدام به صیغه ی تعدادی ضعیفه کرده اینطور عده ای جیغ و داد راه انداخته اند. آنچه شما کرده ای یک ذره هم از توضیح المسائل امام راحل عدول نکرده ای. شما کاری را کرده ای که بارها آقای رفسنجانی در نماز جمعه در مورد آن بحث کرده و سفارش کرده که همه بکنند. به کسی چه مربوط که شما در رابطه با عیالات شرعی خودت دست به چه ابتکارات و نوآوری هایی می زنی و چگونه "نماز جماعت" برگزار میکنی. آیا این گناه است که شما ذهن خلاقی داری؟ حالا اگر یک عده از خدا بیخبر از داخل حرم شما عکس و فیلم گرفته اند، آنها هستند که باید محاکمه و تعزیر بشوند. باید دست راست و پای چپشان "من خلاف" بریده بشود. من خودم دوسه بار مورد چنین اتهاماتی قرار گرفته ام و بخوبی طعم تلخش را میشناسم. اما چون خودم حاکم شرع بودم بخوبی توانستم خودم را تبرئه و حسودان را کنف بکنم.
یادش بخیر حتی در زمان طاغوت یک بار که من یک ضعیفه ای را برای یک مومن عقد کرده بودم به من اتهام زدند که آن زن شوهر داشته و چرا این کار را کرده ام. البته من میدانستم آن ضعیفه شوهر داشت ولی خوب سر پرشوری داشتیم و تحت تاثیر مبارزات حضرت امام گاهی از این کارها میکردیم. کار به دادگاه کشید. رئیس دادگاه طاغوتی با آن چشمانش به من چپ چپ نگاه کرد و گفت مردک به چه جراتی زن شوهر دار را برای مرد دیگری عقد کرده ای؟ و من هم که سر پرشوری داشتم و به خاطر مبارزه با طاغوت و از بابت تقیه گفتم قربان غلط کردم. من زن و بچه دارم. به من رحم کنید و عفو بفرمایید و آن نامرد ضد انقلاب که میخواست مرا به زندان بیندازد با پا در میانی سایر علما و کسب رضایت شاکی مرا بخشید. اما من که ذاتا یک روحانی مبارز بودم وقتی به خانه رسیدم در دفترچه خاطراتم نوشتم که "ای نامردها، زن شوهر دار که سهل است من فیل را هم عقد میکنم." هرچند که در دوران انقلاب و دوران کاندیداتوری من برای مجلس اول، منافقین سند درآوردند که آن دفترچه قلابی است و من آنرا بعد از پیروزی انقلاب درست کرده ام اما ما پیرو خط امام بودیم و انقلابی تر از آن بودیم که با این حرفها جا بزنیم. و شما هم فرزندان خلف ما هستید و با همت شماست که این مملکت از شر مفسدین خلاص شده و ریشه فساد در آن کنده شده. البته من بعد از انقلاب حساب آن رئیس دادگاه نامرد را رسیدم و دستور اخراج و پاکسازیش را دادم و بعدها هم حکم تعزیر و اعدام تعدادی از منافقین را صادر کردم.
حالا اینها دیده اند که نمیتوانند با روحانیت و علما در بیفتند، دور از چشم دوست و همکار و همراه شما؛ قاضی مبارز مرتضوی، به سراغ شما آمده اند. کارهای دیگری هم که به شما نسبت داده اند همه از روی حسادت بوده. وگرنه بر اساس سوابق موجود هیچکدام از برادران و سرداران به اندازه شما در مبارزه با بدحجابی و فساد و در خدمت به روحانیت دانشمند و مبارز زحمت نکشیده. و امروز اگر می بینیم ریشه فساد مانده از دوران طاغوت در این مملکت خشکیده، همه را مرهون زحمات روحانیت دانشگاهی و شما سرداران مبارز و امثال قاضی مرتضوی هستیم.
اما ای برادر کجایی که ببینی مردم بی دین و ایمان برای مراسم طاغوتی سیزده بدر چه سر و صدایی راه انداختند. به این مردم اگر رو بدهی میخواهند عید مذهبی نوروز را هم به یک عید ملی و غیر مذهبی تبدیل کنند. با این کارها عذاب الهی؛ از قبیل سیل و زلزله و گرانی و بیکاری و اعتیاد دامن این مملکت را خواهد گرفت. کجایی که بیایی و با آن شم ضد طاغوتی ات این روز سیزده بدر را هم به یک مراسم عبادی سیاسی تبدیل کنی. اگر امثال تو نباشند معلوم نیست چه بر سر حکومت ما می آید. ای کاش بودی و این روز را به روز دعای باران تبدیل میکردی. مردم را به صحرا می بردیم و ما علما هم می آمدیم و همه با هم برای آمدن باران و در برخی شهر ها برای نیامدن سیل دعا میکردیم و بعد هم سفره ی نذری می انداختند و مثل روزها عزاداری، مومنین و علما دلی از عزا در میاوردند. یا از آن هم بهتر، این روز را روز دعا برای دفع گرانی میکردید. حتما خبر دارید که مقام معظم ولایت فقیه توی دهان برادر سردار دکتر احمدی نژاد زده و فرمودند که در مملکت هم گرانی وجود دارد و هم تورم و باید برای آن فکر دراز مدت کرد. خوب چه فکری دراز مدت تر از اینکه هرسال همه ی مردم در روز سیزده فروردین به صحرا بروند و برای دفع گرانی دعا کنند. مسائل مردم و مملکت را ما علما باید حل کنیم.
خلاصه اینکه سردار جان از وقتی حسودان ترا به جرم اجرای دستورات امام راحل از دور مبارزات خارج کرده اند، اوضاع مملکت خراب شده و بدحجابی خیلی زیاد شده و زنان فاسده با خیال راحت و بدون رعایت مسائل شرعی و بجا آوردن مراسم صیغه، خود فروشی می کنند. شاید هم چاره ای نداشته باشیم که از همه ی سرداران هم بخواهیم که بیش از پیش به راه و روش شما ادامه بدهند وگرنه فساد مملکت را خواهد گرفت. مطمئن باشید که ما علما حتما با مقام معظم ولایت فقیه صحبت خواهیم کرد که شما را با ترفیع درجه به خدمت مجدد بخواند. مگر این کار را در مورد سردار مظلوم، فرهاد جان نظری؛ که در زمان وقوع حادثه 18 تیر 78 فرماندهی انتظامی تهران را بر عهده داشت و به او اتهام دانشجو کشی زده بودند نکردیم؟ در حالی که او با خلوص نیت و با تعظیم به روح ائمه اطهار دستور داده بود که دانشجویان خاطی و ضد انقلاب را از پنجره به حیاط پرتاب کنند. او هم مثل شما کاری جز حفظ نظام و انجام دستورات ولایت فقیه نکرده بود. ما اهل کوفه نیستیم زارع تنها بماند.
والسلام علیکم و علی اربابکم.
دکتر آیت اله اصدق الواعظین. رئیس آینده دانشگاه تهران.

وبلاگ نوشته های حسین پویا:
http://hosseinpooya.blogspot.com/