حسین پویا
8 آوریل 2008
ماجراهای دکتر آیت اله اصدق الواعظین
پیام نوروزی آقای رجوی و پاسخ وزارت اطلاعات
" این احمق ها چرا اسم چیزشان (منظورش سایتشان است) را گذاشته اند "ایران دیدبان"؟ حقوقشان و مخارج چیزشان را از بیت المال و کیسه ولی فقیه میگیرند و آنوقت سنگ "ایران" را به سینه میزنند. چه غلطهای زیادی. شکر خورده اند. ما ملاها از کی تا حالا "اسلام" را ول کرده و ایرانی و وطن پرست شده ایم؟"
استاد دکتر آیت اله اصدق الواعظین خودش را یک آخوند و یا به قول خودش یک ملای مدره معرفی میکند. او که مدارج روضه خوانی تا آیت اله شدن را به مدد هوش خداداد و حمایت مومنین متمول، در همان یکی دو سال اول انقلاب، چند پله یکی طی کرده، همواره تلاش می کند که در افواه عمومی به عنوان یک آخوند اصلاح طلب شناخته شود و به همین دلیل هم همواره دنبال این بوده که پست هایی را بگیرد که به نوعی با روشنفکران سر و کار داشته باشد. او با کمک دوستان و مریدانش در سپاه، توانسته است همان سالهای اول انقلاب علاوه بر آیت اله شدن، دکتر هم بشود. همین داشتن درجه دکترا بوده که او را برای برعهده گرفتن ریاست یکی از دانشگاه ها مورد اعتماد و توجه ولی فقیه کرده و در حال حاضر هم منتظر دریافت حکم ریاست دانشگاه تهران است. البته در این زمینه به ولی فقیه قول داده که اگر رئیس دانشگاه تهران بشود مسئله و مشکل حرکتهای دانشجویی را با همان روش سعید امامی چنان اصلاح طلبانه حل خواهد کرده که تا سالها دانشجویان علاقه ای به اینگونه حرکتها نداشته باشند.
استاد آیت اله اصدق اخیرا توسط یکی از مریدانش که یک بسیجی فارغ التحصیل دانشگاه است، امکان دسترسی و مطالعه برخی از نوشته های اینترنتی را پیدا کرده. شاید هم بزودی مریدانش او را صاحب سایت بکنند. از آنجایی که استاد مدتی است نگران اعتراضات داخلی مردم علیه نظام و امکان سرنگون شدن نظام توسط مردم و یا نیروهای خارجی میباشد، مرید مربوطه، بخصوص او را در جریان سایتهای وزارت اطلاعات و افاضات آنها در مورد مجاهدین قرار داده است. آخر هروقت حرف نیروهای مردمی و اعتراضات مردمی میشود او بی اختیار به یاد مجاهدین می افتد و بفهمی نفهمی کمی میترسد.
آخرین مطلبی که مرید دانشگاه دیده در اختیار استاد اصدق قرار داده است، پیام نوروزی آقای رجوی و پاسخ سایت وزارت اطلاعات (ایران دیدبان) به آن است. استاد با خواندن پاسخ سایت وزارت اطلاعات به پیام مذکور، خونش به جوش آمده و تصمیم دارد که نامه ای به وزیر اطلاعات نوشته و چندتا فحش آخوندی نثارش کند. آیت اله اصدق در همین رابطه به مریدش میگوید:
از آیت اله وزیر اطلاعات خواهم پرسید:
- اولا این احمق ها چرا اسم چیزشان (منظورش سایتشان است) را گذاشته اند "ایران دیدبان"؟ حقوقشان و مخارج چیزشان را از بیت المال و کیسه ولی فقیه میگیرند و آنوقت سنگ "ایران" را به سینه میزنند. چه غلطهای زیادی. شکر خورده اند. ما ملاها از کی تا حالا "اسلام" را ول کرده و ایرانی و وطن پرست شده ایم؟ اینها باید هرچه زودتر اسمشان را عوض کرده و بگذارند، مثلا، "ملا دیدبان" و یا "سیدعلی دیدبان" و یا "اژه ای دیدبان" و یا اصلا بهتر است به یاد "شهید بزرگوار" سعید امامی اسم سایت را بگذارند "امامی دیدبان".
- ثانیا این احمق ها همه ی نوشته های مهم آن پیام نوروزی را گذاشته اند و چسبیده اند به فرعیات. در آن پیام از قول ولی فقیه و فرمانده سپاه آمده است که:
"در مهرماه 86 سركرده جديد سپاه پاسداران ارتجاع ، استراتژى جديد سپاه را در تركيب با بسيج ضدمردمى «مقابله با تهديدهاى داخلى» اعلام كرد «تا بتواند در برابر تهديدات سياسى، اجتماعى و امنيتى دشمنان، به درستى وارد عمل شود». پاسدار جعفرى گفت: «بنا به تشخيص رهبر جمهورى اسلامى، استراتژى سپاه با گذشته فرق کرده بدين ترتيب كه مأموريت اصلى سپاه در حال حاضر مقابله با تهديدهاى داخلى است و سپس در صورت تهديد نظامى خارجى، سپاه به كمک ارتش خواهد شتافت» (بى بى سى-7مهر86) .
سركرده سپاه آخوندها در سمنان هم با صراحت گفت : «احتمال عمليات ضربتى توسط آمريكا عليه جمهورى اسلامى وجود دارد اما تهديدات داخلى از هرگونه تهديد براى كشور خطرناكتر است» (خبرگزارى رژيم-16آبان86)."
آن احمقی که پاسخ این پیام را نوشته نفهمیده که براساس همین گفته های آن فرمانده سپاه، اگر حتی منافقین هم از بین رفته و تمام شده باشند، رهبر نظام هم مثل بنده و سایر علماء از تهدیدات داخلی ترسیده ایم و حتی مقام معظم ولی فقیه آنقدر ترسیده که ماموریت اصلی سپاه و بسیج را مقابله با همین تهدیدات قرار داده. آن احمقهای وزارتی، به جای آن مزخرفات و حرفهای نامربوط، میبایستی در پاسخشان از بیخ منکر همه چیز میشدند. آنها باید به وضوح می نوشتند که اولا سردار جعفری نامی اصلا وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد زبانش لال است و نمیتواند حرف بزند و اصلا فرمانده سپاه نیست و اگر هم فرمانده سپاه باشد و زبانش هم لال نباشد اصلا این حرفها را نزده و منافقین دارند دروغ میگویند. باید بنویسند که بی بی سی هم دیگر آیت اله نیست و دروغ میگوید و خبرگزاری خود ما هم این حرف را نزده و اگر هم زده دروغ گفته. این است وظیفه ای که این احمقها باید انجام دهند و نه اینکه یک مشت مزخرف سر هم بندی کنند فقط برای اینکه جوابی داده باشند و پولی گرفته باشند. یادش بخیر مرحوم سعید جان که با خلوص نیت کار میکرد و نه برای حقوق و پاداش. تا زنده بود خوب میدانست که چگونه باید پاسخ حرفها و نوشته های اینها و مخالفین دست به قلم را بدهد. آن مرحوم از ارکان اصلی نظام بود. آقا به او عشق عجیبی داشت. خدا لعنتشان کند آنهایی که او را سر به نیست کردند. در مقابله با دشمنان نظام آنچه را که ولی فقیه میگفت انجام میداد و چه خوب هم انجام میداد. اینها باید از او سرمشق بگیرند. این قلمها را باید دوباره زمین بگذارند و چیزها (شاید منظورش چماق ها و یا چاقوها باشد. اله اعلم) را بردارند. وگرنه معلوم نیست چه عاقبتی خواهیم داشت.
و مرید مربوطه در حالیکه قطره اشکی بر گونه اش راه افتاده میگوید:
- بله حاج آقا. سعید آقا مرد بزرگی بود. هم زبانش خوب کار میکرد و هم کله اش. چه کسی به فکرش میرسد که یک اتوبوس نویسنده را یکجا به دره بیندازد؟ حیف شد. قدرش را ندانستیم.
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر