حسین پویا
31 اکتبر 2008
الخاطرات آیت اله دکتر اصدق الواعظین
قسمت اول – المقدمه
ایهاالمومنین السلام علیکم و رحمه اله. فی یوم امروز پنجشنبه 30 شوال سنه 1429 که همان 9 آبان سنه 1387 خودمان و همان 30 اکتبر سنه 2008 خاج پرستان باشد اینجانب حجت الاسلام و المسلمین اصدق الوعظین (همان شیخ اصدق سابق) الملقب به استاد دکتر آیت اله اصدق الواعظین تصمیم گرفتم که از یوم هذا به بعد، الخاطرات خود را به طور یومیه در یک جلد دفتر الدویست برگی با کاغذ اعلا بنویسم. علت هذا تصمیم لا واحد و لا اثنین و بلکم چندین مورد است که ضمن آرزوی اینکه خداوند منان به من طول العمر و صحه المزاج و وفور الازواج عنایت فرماید، ذیلا بعضی از آنها برای الثبت فی تاریخ گفته می شود. البته اگر کلمات و اصطلاحات عربی در این مکتوب دیده میشود به خاطر این است که اولا بنده یک ماه تمام در حوزه نجف بودم و فارسی کمی یادم رفته و دوما ما علما از صبح تا شب بیشتر با الحدیث و دعاهای متفاوت به لسان عربی کار می کنیم و لذا این کلمات، ما فارسی اش را نمیدانیم و بطور ناخواسته بر لسان ما جاری میشود. هذا مقدمه الخاطرات و من اله تکلان و من الماء کل شیء حی و هذا دلایل:
1- البلایی که این ایام بر سر حجت الاسلام و المسلمین گلستانی آورده اند و آن روحانیت مظلوم الفلکزده را به این روز انداخته اند دل هر روحانیتی را به درد می آورد. آن مظلوم را بنده بیست سنه است که میشناسم. او خودش از میوه های درختی بود که امام مرحول غرسید*. اگر در خانه او الدوربین المخفی کار می گذارند و آن فیلم را برمیدارند دیگر وای به احوال من و امثال من. رئیس الدفتر بنده که همان دکتر شعبانقلی باشد می گفت که الاینترنت محسن رضایی که او هم از میوه های همان درختی است که امام مرحول غرسیده، در این خصوص کتابت فرموده که:
"اين روحانينما هيچ سمت و مسئوليت خاصي نداشته و در دوران تحصيل خود از حوزه علميه اخراج شده بود. وي علاوه بر مجازاتهاي صنفي به تحمل 100 ضربه شلاق و نيز تبعيد محكوم شده است."
بفرمائید!! این است دستمزد آنهمه زحمتی که آن روحانیت گرانقدر در راه اعتلای آبروی ما کشید. قوم الظالمین!! آن امام جمعه تویسرکان و آن کسی که در آن اطاق محقری که فقط یک تخته فرش و یک بخاری نفتی داشت، آنگونه برای همه امام جمعه ها آبرو خرید حالا شده روحانی نما. ای امام کجایی که ببینی چه بر راس** الفرزندانت می آورند. آنوقت آن اسماعیل تیغ کش را که آنهمه سابقه جنایت و زنای به عنف داشته و از فرزندان امام هم نبوده و از میوه های درخت امام هم نبوده و حجت الاسلام هم نبوده از سجن*** در آورده اند تا به اعمالش ادامه بدهد. ولا ینصبون دوربین فی اطاقه. من هر وقت به آن ضربه های شلاق فکر می کنم الماتحتم تیر میکشد و از هرچه کار خیر است نادم میشوم. لعن اله الدوربین چی کم و شلاق زنکم اجمعین. اگر او مجرم بوده و زناکار بوده که باید اعدام میکردید، لاکن چرا مجازات الصنفی کرده اید و شلاق زده اید؟ پس معلوم است که توطثه در کار بوده. آن الفلکزده هم یا مثل بنده قصد داشته خواهان ریاست جمهوری بشود و یا از فرد خاصی الحمایت کند. خلاصه اش اینکه اوضاع مملکت "لبن فی لبن" یعنی الشیر توی الشیر است و ما علما باید حواسمان جمع باشد. الیوم به دکتر شعبانقلی الدستور دادم که از یوم هذا تا اطلاع ثانوی، یومیه دو بار دفتر کار و اطاق استراحت پشتی را که گاهی با دوستان در آنجا به بحث و فحث علمی و القلیانی مشغول هستیم، تفحص اطلاعاتی و سیاسی نظامی بکند که یکوقت الدوربینی چیزی کار نگذاشته باشن. به برادر زاده ام هم گفته ام که الزاغ سیاه این دکتر شعبانقلی را چوب بزند که نکند این خودش از جماعت الدوربین گذار باشد. البته این دکتر شعبانقلی که همان شعبان جیب بر السابق باشد پرونده اش نزد خودم است و خودم دکترش کردم. اما خوب ما باید اربع**** چشمی مواظب همه چیر باشیم. از قدیم گفته اند المومن المحتاط. این از خدا بی خبرهای الدوریین گذار ممکنه فکر کرده اند که چون آن جورج کلینتونگ کافر در اطاق کارش کارهایی کرده، امام جمعه ها هم ممکنه در اطاق کارشان از آن کارها بکنند. به برخی از مومنین و المخدرات هم که برای سوالات مذهبی مراجعه می کنند پیغام دادم که فعلا برای مدتی سوالاتشان را بیایند المنزل و در حضور والده بچه ها بپرسند و جواب بگیرند و در موقع سوال و جواب مواظب الحجابشان باشند.
علی ایحال چون مشکوک هستم که قبل از این جریانات، الدوربینی الچیزی در اطاق پشتی گذاشته و برداشته باشند، تصمیم گرفتم که تا خود "آقا" موافقت نفرموده اند موضوع ریاست جمهوری شدن را المسکوت بگذارم و موی دماغ کسی نشوم. اینجوری خیالم راحت تر است. اصلا رئیس جمهوری میخواهم چه کار. الحمدالله در این مدت سی سال به اندازه الکافی مال و منال جمع شده. ما فکر کردیم حالا که احمدی نژاد قرار است اقتصاد دنیا را النجات بدهد، خوب ما هم رئیس الجمهور بشویم. لاکن حالا پشیمانیم. بیخودی راس را که درد نمیکنه نبایدالسربند بست. به سرداران و مومنینی هم که در دوران ریاست من بر آن دانشگاه، از آنجا دکترا دریافت کردند باید تماس بگیرم و الخیالاتشان را راحت کنم که رازشان سر به مهر است، مبادا فکر کنند که قصد الافشاگری در باره مدرکشان دارم و بخواهند با نصب الدوربین انتقام کشی بکنند.
2- صدها و بلکم هزاران سنه است که هیچ روحانیتی در دوران الحیاتش الخاطراتش را ننوشته و حتی اشعارش را کتابت نکرده است. حتی در مورد امام المرحول اشعارش را بعد از فوتش برایش نوشتند و معلوم نیست که روحش با این اشعار الموافق باشد. خلاصه اینکه این چیزها را بهتر است آدم در قید حیاتش کتابت کند تا بعدا دیگران نخواهند برای مقاصد نا معلوم برای آدم شعر بگویند و یا الخاطره کتابت کنن. دیگر اینکه چون اوضاع مملکت "لبن فی لبن" است ممکن است بعضی کارهایی را که من نکرده ام بعدا به حساب من بنویسند ومردم بیخود به ما لعنت بفرستند و ما را دم به ساعت توی المقبره مان بجنبانند. دیگر اینکه چیزهای دیگری هم هست که اینجا نمیشه گفت چون الدیوار موش داره و الموش گوش داره.
3- قطره ای از بحر علوم خودمان را در زمینه بحریه و الفرانسیه و الریاضیه و الاصطرلابیه و الاتمیه و الفلسفیه و الغیره برای آیندگان رو کنیم تا وقتی این الخاطرات را می خوانند بدانند که چه کسی این را کتابت کرده و ما را در ردیف برخی از این آشیخ های معمولی به حساب نگذارند. و من اله تکلان.
4- بقیه دلایلش را از یادم رفته و بعدا اگه از یادم افتاد برایتان الکتابت می کنم.
ای که بر ما بگذری دامن فشان از ره اخلاص الحمدی بخوان
والسلام و علیکم فعلا و رحمه اله.
----------------------
* غرس = کاشتن
** راس = سر
*** سجن = زندان
**** اربع = چهار
--------------------/
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر