۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

شعر دیگری درباره نوروز.



تقدیم به همه مبارزان و مجاهدان راه آزادی و رهایی وطن در زنجیر

بهار و نوروز؛ دشمن ملا

زمستان رفت و نوروز از ره آمد---------بهار شاد و پیروز از ره آمد

شکوفه خنده زد بر شاخ گیلاس---------- به صد رنگ دل افروز از ره آمد


به جنگ دشمنان عید و شادی------------دوباره حاجی فیروز از ره آمد


دل آخوند از نوروز خون است-----------چرا باز عید نوروز از ره آمد


چرا بلبل چنین مست است و خندان--------چرا قمری بدآموز از ره آمد


برای حد زدن بر بلبل مست------------- بازم آخوند پفیوز از ره آمد


به خونخواهی بلبل لشگر گل------------به کف شمشیر و نیمسوز از ره آمد

که تا آتش زند بر ریش ملا--------------نگار آتش افروز از ره آمد

ندارد چاره ای ملای پفیوز
بجز مردن در این ایام نوروز


بود نوروز ملا روضه خوانی------------- که بر منبر کند جفتک پرانی

پریشان می شود از نام نوروز-------------بود او دشمن شور و جوانی


کلید شادیش در اشکم اوست-------------- بود استاد سور و سورچرانی


به عمر خود نبوئیده ست یک گل---------- نبرده بو ز عشق و مهربانی


تنفر دارد از آواز بلبل------------------ تم دلخواه ملا نوحه خوانی


اگر دیدی تو ملا در خیابان--------------بزن توی سرش آنسان که دانی


اگر تو کم نمایی روی ملا--------------- کند ملت همیشه قدردانی


نماید چاره ی آخوند پفیوز
نگهبان بهار و میر نوروز









هیچ نظری موجود نیست: